هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، جدایی، و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و از دوری او رنج می‌برد. در عین حال، به عشق و دلدادگی خود پایبند است و از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیمی مانند بندگی، سلطنت، و پارسایی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و اندوه نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بیشتر دیده می‌شود.

شمارهٔ ۹۶۹

ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائی
با آشنای خویشت تا چند بی وفائی

دل میدهد گواهی کز ما دلت ملول است
آری تو راست فرمان باری تو جان مائی

ما بنده ایم و عاجز تو حاکمی و سلطان
گر لطف می نمائی اور جور می فزانی

گر عاقلی و مجنون بگذار عشق لیلی
در عاشقی رها کن ناموس و پارسائی

نزدیک تر ز جانی نزدیک ما و با ما
چون ماه روی خود را از دور می نمائی

آیا بود که یک شب ناخوانده بی رقیبان
چون بخت ناگهانی ناگه ز در درآنی

بی خواب و خوردم از غم ای بخت من چه خسبی
چون نیست بی تو عمرم ای عمر من کجایی

بیچاره ای که باشد همچون کمال بی دل
در محنت غریبی در قصه جدایی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.