هوش مصنوعی:
شاعر از رنجها و جفاهای معشوق شکایت میکند و بیان میکند که با وجود تمام سختیها، هنوز عشق و آرزوی دیدار او را دارد. معشوق با وجود شنیدن حرفهای شاعر، به آنها توجهی نکرده و درد هجران را کمتر از شاعر تحمل کرده است. در پایان، شاعر خوشحال است که توانسته خاک پای معشوق را ببیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۰۲۱
دگر باره تیغ جفا بر کشیدی
ز باران دیرینه باری بریدی
به قتل محبان شدی باز رنجه
بنابادت ای دوست زحمت کشیدی
من از حسرتت گرچه مردم خوشم هم
که باری تو با آرزونی رسیدی
ترا هر چه گفتیم گفتی شنیدم
حدیثی شنیدی ولی کی شنیدی
چه دانی ز حال من ای جان شیرین
که تو تلخی هجر کمتر کشیدی
بکوی تو چون آب هرگز نرفتم
که چون سرو دامن ز من در کشیدی
کمال آرزو داشتی خاک پایش
به چشم خود الحمد لله که دیدی
ز باران دیرینه باری بریدی
به قتل محبان شدی باز رنجه
بنابادت ای دوست زحمت کشیدی
من از حسرتت گرچه مردم خوشم هم
که باری تو با آرزونی رسیدی
ترا هر چه گفتیم گفتی شنیدم
حدیثی شنیدی ولی کی شنیدی
چه دانی ز حال من ای جان شیرین
که تو تلخی هجر کمتر کشیدی
بکوی تو چون آب هرگز نرفتم
که چون سرو دامن ز من در کشیدی
کمال آرزو داشتی خاک پایش
به چشم خود الحمد لله که دیدی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.