هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق و دوری معشوق سخن میگوید. شاعر از نبود مرهم برای زخمهایش، بیتوجهی معشوق و عدم رسیدن به آرزوهایش شکایت دارد. در عین حال، به زیباییها و کمالات معشوق نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۰۲۸
دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی
عیسی دمی و آب به آدم نمیدهی
داروی جان ز حقه لبهات میدهد
با جان خسته چاشنی هم نمیدهی
کوی تو کعبه و لب لعل تو زمزم است
آبی چرا به تشنه زمزم نمیدهی
دست رقیب نیز به آن لب نمی رسد
باری بدیو شکر که خانم نمی دهی
وردم دعای نسبت به محراب ابروان
کز درد و غم وظیفه من کم نمیدهی
نامحرمان کجا بحریم نور را برند
چون را در آن مقام به محرم نمیدهی
زیبد گدانی در دلبر ترا کمال
کان سلطنت به ملک دو عالم نمیدهی
عیسی دمی و آب به آدم نمیدهی
داروی جان ز حقه لبهات میدهد
با جان خسته چاشنی هم نمیدهی
کوی تو کعبه و لب لعل تو زمزم است
آبی چرا به تشنه زمزم نمیدهی
دست رقیب نیز به آن لب نمی رسد
باری بدیو شکر که خانم نمی دهی
وردم دعای نسبت به محراب ابروان
کز درد و غم وظیفه من کم نمیدهی
نامحرمان کجا بحریم نور را برند
چون را در آن مقام به محرم نمیدهی
زیبد گدانی در دلبر ترا کمال
کان سلطنت به ملک دو عالم نمیدهی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.