۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۸

ندارد دلم طاقت بی توی
که کردست چشم توام جادوی

ز نو ابروبت ساخت شیدا مرا
چنینها کند ماه نو در توی

گشودند چشمان تو ترک و هند
به ناوک کشی و کمان ابروی

چه دولت که آن پای را در سرست
که دارد به زلف تو هم زانوی

در ایام بدحالی از جور زلف
رخت کرد با ما بسی نیکوی

مصور اگر نسخه زان رخ برد
به معنی کشد صورت مانوی

کمال آن سر زلف هر دم نگیر
که بارش بجنبد رگ هندوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.