هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و غم هجران معشوق شکایت می‌کند و از بخت بد و روزگار ناسازگار گله می‌کند. او از بی‌قراری و پریشانی دل خود می‌گوید و از طبیب دل عشاق طلب درمان می‌کند. در نهایت، از معشوق می‌خواهد که به حال دل غمگین و پریشان او رسیدگی کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و غم هجران در این شعر برای درک و ارتباط نیاز به تجربه‌های عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانی و بزرگسالی شکل می‌گیرد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۰۷۹

یارب این درد دل و فرقت جانان تاکی
در دلم بار فراق و غم خوبان تا کی

هر نفس جان به لب آمد ز غم هجر مرا
بر من این غصه چرخ و غم هجران تاکی

خود نگردد دلم از دور فلک روزی شاد
زندگانی به من خسته بدین سان تاکی

هر کسی در پی کاری و سرو سامانیست
من سرگشته چنین بی سر و سامان تاکی

آخر ای بخت مرا راه به منزل بنما
که بجان آمدم این رنج بیابان تاکی

ای طبیب دل عشاق دوا سار مرا
جانم آید به لب از حسرت جانان تاکی

دلبرا کار دل خسته غمگین کمال
همچو حال سر زلف تو پریشان تاکی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.