هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، بیانگر دشواری جدایی از معشوق و ارزش والای صحبت یار است. شاعر تأکید می‌کند که حتی با از دست دادن همه چیز، نمی‌توان از معشوق گذشت و لحظه‌های با او را فدا کرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک کامل آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۸

دوستی دامنت آسان نتوان داد ز دست
جان شیرین منی جان نتوان داد ز دست

نفسی گر تو شکیبم ز لبت معذورم
تشنه ام چشمهٔ حیوان نتوان داد ز دست

کردم اندیشد سر خویش توان داد به تو
آن سر زلف پریشان نتوان داد ز دست

چون منی گر برود برگ گیاهی کم گیر
قامت سرو خرامان نتوان داد ز دست

هر چه اندوختدام گر برود باکی نیست
شرف صحبت جانان نتوان داد ز دست

دل زندانی خود را چو خلاصی جستم
گفت کان چاه زنخدان نتوان داد ز دست

بد ملامت نشود دور همام از لب یار
خار گو باش گلستان نتوان داد ز دست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.