هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، زیبایی و برتری معشوق را توصیف می‌کند و عشق به او را بالاتر از هر چیزی در جهان می‌داند. شاعر از زبان و بیان ناتوان در توصیف معشوق سخن می‌گوید و عشق به او را تنها آرزوی خود می‌داند. همچنین، از نعمت وجود معشوق و تأثیر آن بر جان خود سخن می‌گوید و زمین و آسمان را در سایهٔ حسن معشوق بی‌ارزش می‌شمرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک عمیق از اشعار کلاسیک معمولاً به سطحی از بلوغ فکری و ادبی نیاز دارد.

شمارهٔ ۴۱

تورا چیزی ورای حسن و آن هست
نپندارم نظیرت در جهان هست

از آن دادن نشان کار زبان نیست
ولی در گفت و گویم تا زبان هست

نخواهم سر مگر بر آستانت
سرم را عشق بالینی چنان هست

زهی دولت که دارد مرغ جانم
که از زلف تو او را آشیان هست

هوای عالم علوی ندارد
که جایی خوشترش اینجا از ان هست

میان جان و از من برکناری
ازینجا ماجرایی در میان هست

زمین را در میان حسن رویت
شرف بر آسمان تا آسمان هست

دهانت آب حیوان آفریدند
نصیبی جان ما را زان دهان هست

همام خوش نفس را هم از آنجاست
که آب زندگانی در بیان هست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.