هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین درباره جدایی و هجران است. شاعر از درد دوری معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق دیگر کوچ نکند. او از اشک‌هایش می‌گوید و اینکه چگونه می‌تواند با آنها کوه و دشت را غرق کند تا غبار کوچ بر جمال معشوق ننشیند. شاعر معشوق را به سروی در بهار تشبیه می‌کند و از زیبایی بی‌نظیر او سخن می‌گوید. در پایان، معشوق با لبخندی شیرین از بی‌اختیاری خود در کوچیدن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۸

چون کرد دیگر آن بت چابک سوار کوچ
آرام کرد از دل و صبر و قرار کوچ

پیوسته بیم هجر همی داشت این دلم
زین سان نبود ناگهش اندر شمار کوچ

از آب دیده سیل برانم به روز و شب
باشد که بعد ازین نکند آن نگار کوچ

در آب دیده غرقد کنم کوه و دشت را
تا بر جمال او نشا ند غبار کوچ

پاینده باد قد تو ای سرو نوبهار
سرو روان اگر کند از جویبار کوچ

امسال بوی جان به مشامم همی رسد
از منزلی که کردهای از وی تو پار کوچ

جایی رسید حسن تو کانجا نمی رسد
خورشید اگر کند به مثل صد هزار کوچ

شاید که گر کنار پر از خون کند همی
آن کس که چون تویی کندش از کنار کوچ

کاریست سخت مشکل وفنی ست بس عجب
رسمی ست این که گل کند از نزدخارکوچ

چشمش به صد کرشمه نگه کرد سوی من
یعنی روا بود که کنم در خمار کوچ

شیرین لبش به لطف همی گفت ای همام
معذور دار نیست مرا اختیار کوچ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.