هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و هجران را بیان می‌کند. شاعر از درد بی‌درمان خود می‌گوید و از دوستان می‌خواهد که او را سرزنش نکنند. همچنین، او به مقایسه خود با پروانه‌ای که می‌سوزد و رهایی می‌یابد می‌پردازد، در حالی که خودش در آتش عشق می‌سوزد اما نمی‌میرد. در نهایت، او به ناتوانی خود در فراموشی معشوق اعتراف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به درد و رنج عشق و هجران ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۶

جان را به جای جانی جای توکس نگیرد
مهر تو زنده ماند روزی که تن بمیرد

هر درد را علاجی بنوشته اند یارا
دردی که هست ما را درمان نمی پذیرد

ای دوستان ملامت کمتر کنید ما را
با خستگان هجران افسانه در نگیرد

پروانه چون بسوزد آخر خلاص یابد
بیچاره آن که دایم می سوزد و نمیرد

گفتم مگر صبوری کار همام باشد
دل را به هیچ وجهی زان رخ نمی گزیرد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.