۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱

ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود
وگر گذر همه بر تیغ و تیر خواهد بود

از آب دیده من در میان منزل دوست
به هر طرف که روی آبگیر خواهد بود

از بیم غیرت صاحب دلان دران منزل
گمان مبر که کسی جای گیر خواهد بود

مباش منکر فریاد ما که مستان را
همیشه بر در خوبان نفیر خواهد بود

مدام تا که بود نوبهار و موسم گل
ز عندلیب چمن پر صفیر خواهد بود

تو را که بر سرگل زلف عنبر افشان است
چه احتیاج به مشک و عبیر خواهد بود

به عهد روی تو ما را شب چهاردهم
کجا فراغت بدر منیر خواهد بود

در آن زمان که ز جان یک نفس بود باقی
هنوز یاد توام در ضمیر خواهد بود

میان مجمع صاحب دلان حدیث همام
چو هست ذکر شما دل پذیر خواهد بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.