هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوق و جمال او سخن می‌گوید. او از نور و گرمای حضور معشوق، انتظار دیدارش، و مقایسه‌های زیبا با پدیده‌های طبیعی مانند خورشید، ماه، و بهار استفاده می‌کند. همچنین، شاعر به دنبال کشف حقیقت و روشنایی است، همان‌طور که سکندر در تاریکی‌ها به دنبال آن بود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۹

آفتابی و ز مهرت همه دل ها محرور
چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور

قربت نیست میسر به نظر خرسندم
همه مردم نگرانند به خورشید از دور

انتظار نظرم پرده صبرم بدرید
تا به کی نرگس مستت بود از ما مستور

آنچه می جست سکندر به میان ظلمات
کو بیایید و ببینید درین چشمه نور دور

بود آوازه دور قمری تا امروز
روی تو شد اکنون به جهان در مشهور

نسبتی هست به دندان تو پروین را لیک
هست دندان تو منظوم و ثریا منثور

می کند حسن و لطافت ز تو دریوزه بهار
می کند وام حرارت ز دل ما باحور

گر همام است به جان مشتری تو چه عجب
مه و خورشید گواهند که هستم معذور
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.