هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و نیاز خود به معشوق سخن می‌گوید. او با بیان تصاویر شاعرانه مانند زلف دراز، شمع و پروانه، و مرغ دل، احساسات عمیق خود را نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که تنها به خاطر معشوق از همه چیز دست کشیده است. شاعر همچنین به صداقت عشق خود اشاره کرده و از معشوق می‌خواهد که او را نپذیرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های شاعرانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و جدایی نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۳۰

من به اومید تو از راه دراز آمده ام
ناز بگذار دمی چون به نیاز آمده ام

رهروان را به شب تار دلیلی باید
من به بوی خوش آن زلف دراز آمده ام

شمع بی زحمت پروانه نباشد بنشان
کامشبی در هوس گفتن راز آمده ام

پیش ازین هر نفسم بود خیالی و اکنون
با تو یک رنگ شدم وز همه باز آمده ام

مرغ دل بر سر زلفت به فغان می گوید
چیست تدبیر که در جنگل باز آمده ام

با دلم سلسله زلف تو گوید خوش باش
منم آن بند که دیوانه نواز آمده ام

عاشقان راست نمازی و دگر محرابی
بیش ابروی تو از بهر نماز آمده ام

جان حقیقت به لب چون شکرت خواهم داد
تا نگویی که به تزویر و مجاز آمده ام

تا فراق تو به غارت نبرد جان همام
به شفاعت ز در وصل تو باز آمده ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.