۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۱

ما گرچه ز خدمتت جداییم
تا ظن نبری که بی وفاییم

آنها که وفا به سر نبردند
زنهار گمان مبر که ماییم

ما زرق و ریا نمی فروشیم
حال دل خویش می نماییم

نزدیک توییم گر چه دوریم
بیگانه نمای آشناییم

گر ملک جهان دهند ما را
چون وصل تو نیست بی نواییم

این بیت زگفتۀ نظامی
گوییم وز دیده خون گشاییم

آیا تو کجا و ما کجاییم
تو آن که ای که ما توراییم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.