۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۱

چو بالای تو گر سر وی میان بوستانستی
ازان سرو سهی بستان بهشت جاودانستی

ز وصف یک سر هویت شدی عاجز بیان من
به جای هر سر مویی مرا گر صد زبانستی

همی خواهم که او با من کند یاری چو جان با تن
جهان ما را جنا نستیگر او ما را چنانستی

به روی عالم آرایش که گر خاک کف پایش
سرمرادست میدادی به جان هم رایگانستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.