هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و مستی ناشی از نگاه معشوق سخن میگوید و بیان میکند که حتی ذرهای از هستیاش باقی نمانده است. او از عشق و جذبههای آن میگوید و معشوق را مانند آفتابی میداند که در همه جا اثرگذار است. همچنین، شاعر از بیتوجهی برخی افراد به عشق واقعی انتقاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۹۹
نه چنان مست و خرابم ز دو چشم ساقی
که مرا با دگری هست خیالی باقی
مستی از هستی من جز سر مویی نگذاشت
وان قدر نیز نخواهم که بود ای ساقی
مست گشتیم و نخواهی تو که فانی گردیم
زان که در آرزوی عربدة عشاقی
هر کجا پر تو حسنی ست ز رویت اثری ست
آفتابی تو که منظور همه آفاقی
جان من از سر زلف تو نسیمی بشنید
عزم دارد که کند صحبت تن در باقی
خودنمایان اگر از عشق تو بویی یا بند
پیش شاهان نفروشند دگر زراقی
حیف باشد که بخواند غزل های همام
پیش خامی که ندارد خبر از مشتاقی
که مرا با دگری هست خیالی باقی
مستی از هستی من جز سر مویی نگذاشت
وان قدر نیز نخواهم که بود ای ساقی
مست گشتیم و نخواهی تو که فانی گردیم
زان که در آرزوی عربدة عشاقی
هر کجا پر تو حسنی ست ز رویت اثری ست
آفتابی تو که منظور همه آفاقی
جان من از سر زلف تو نسیمی بشنید
عزم دارد که کند صحبت تن در باقی
خودنمایان اگر از عشق تو بویی یا بند
پیش شاهان نفروشند دگر زراقی
حیف باشد که بخواند غزل های همام
پیش خامی که ندارد خبر از مشتاقی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.