هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از دوستان و عزیزان شکایت می‌کند و بیان می‌کند که بدون آنها زندگی برایش بی‌معناست. او از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند حتی برای لحظه‌ای با او ارتباط برقرار کند. شاعر همچنین از دنیا و مادیات دوری می‌جوید و تنها به عشق و وصال فکر می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند زوال عمر و ملالت زندگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۰۱

اکنون که نیست ما را با دوستان وصالی
با وصل را ثباتی با عمر را زوالی

پیوند تن نخواهد جانم به هیچ حالی
گر بی تو دیدهام را میلی بود به رویی

از بهردوست خواهم هم جان و هم جهان را
از نور چشم خویشم پیدا شود ملالی

چون دیگران نباشم در بند جاه و مالی
ترسم که هم نباید در خدمتت مجالی

ای اشتباق جانم بگذار تا بخسبم
بنویس بک سلامم نا کی دریغ داری

چون نیستم وصالی باری کم از خیالی
از خستگان نسیمی وز تشنگان زلالی

چون بی شما ندارم ذوق از حیات خواهم
زینجا قیاس می کن با خود حساب سالی

دور از تو هم شکیبی بودی همام را گر
دیدی میان خوبان حسن تو را مثالی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.