هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد فراق و تشنگی وصل سخن می‌گوید. شاعر با بیان احساسات خود از دوری معشوق و آرزوی دیدار او می‌نالد و زندگی را در همراهی با دوستان و معشوق معنا می‌کند. او از ناپایداری دنیا و فرصت‌های از دست رفته می‌گوید و پادشاهی واقعی را در عشق و وصال می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۲۰۵

لا از تشنگی بمردم ای آب زندگانی
چون نیستی در آتش احوال ما چه دانی

ما را اگر نخوانی سلطان وقت خویشی
درویش را همین بس کز پیش در نرانی

این نوبهار خوبی تا جاودان نماند
در یاب عاشقان را کامروز می توانی

با دوستان همدم با همده بان محرم
گریک نفس برآری آن است زندگانی

منگر در آب ترسم گر روی خود ببینی
بروای ما نداری حیران خود بمانی

خوش بو تر از نسیمی در صبح نو بهاری
شیرینتر از حیاتی در موسم جوانی

ما را اگر تو باشی ملک جهان چه باشد
این است پادشاهی و اقبال و کامرانی

بر رهگذر که آبی بنگر به زیر چشمم
وه گر بود سلامی در زیر لب نهانی

یک دم وصال رویت بی زحمت رقیبان
پیش همام خوشتر از عیش جاودانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.