هوش مصنوعی:
این متن به بررسی تأثیرات ستارگان و اختران بر سرنوشت انسانها میپردازد. در آن، ویژگیهای مختلف افراد بر اساس طالع و اخترانشان توصیف شده است. همچنین، به مفاهیمی مانند نور، عشق، و رنگهای مختلف اشاره میشود که نمادهایی از خوبی و بدی هستند. متن به میراث نیکوان و تأثیرات آن بر جهان و انسانها نیز اشاره دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند طالعبینی و تأثیرات ستارگان ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود
بَعد ازین خونْریزِ دَرمان ناپذیر
کَنْدَر اُفتاد از بَلایِ آن وزیر
یک شَهِ دیگر زِ نَسلِ آن جُهود
در هَلاک قومِ عیسی رو نِمود
گَر خَبَر خواهی ازین دیگر خُروج
سوره بَرخوان وَاسَّما ذاتِ اَلْبُروج
سُنَّتِ بَد کَزْ شَهِ اَوَّل بِزاد
این شَهِ دیگر قَدَم بر وِیْ نَهاد
هرکِه او بِنْهاد ناخوش سُنَّتی
سویِ او نِفرین رَود هر ساعتی
نیکُوان رَفتند و سُنَّتها بِمانْد
وَزْ لَئیمان ظُلْم و لَعْنَتها بِمانْد
تا قیامَت هرکِه جِنْسِ آن بَدان
در وجود آید، بُوَد رویَش بِدان
رَگْ رَگ است این آبِ شیرین و آبِ شور
در خَلایِق میرَوَد تا نَفْخِ صور
نیکُوان را هست میراث از خوشاب
آن چه میراث است؟ اَوْرَثْنَا اَلْکِتْاب
شُد نیازِ طالِبانْ اَرْ بِنْگَری
شُعلهها از گوهرِ پیغامبری
شُعلهها با گوهرانْ گَردان بُوَد
شُعله آن جانِب رَوَد هم کان بُوَد
نورِ روزَن گِردِ خانه میدَوَد
زان که خورْ بُرجی به بُرجی میرَوَد
هرکِه را با اَخْتَری پیوستگیست
مَر وِرا با اَخْتَرِ خود همتَگیست
طالِعَش گَر زُهره باشد در طَرَب
مَیْلِ کُلّی دارد و عشق و طَلَب
وَرْ بُوَد مرّیخیِ خونْریزْخو
جنگ و بُهْتان و خُصومَت جویَد او
اَخْتَرانَند از وَرایِ اَخْتَران
کِه احْتِراق و نَحس نَبْوَد اَنْدَر آن
سایِران در آسْمانهایِ دِگَر
غیرِ این هفت آسْمانِ مُعْتَبَر
راسِخانْ در تابِ اَنْوارِ خدا
نه به هم پیوسته، نه از هم جُدا
هرکِه باشد طالِعِ او زان نُجوم
نَفْسِ او کُفّار سوزد، در رُجوم
خَشمِ مرّیخی نباشد خَشمِ او
مُنْقَلِب رو، غالِب و مَغْلوب خو
نورِ غالِب ایمِن از نَقْص و غَسَق
در میانِ اِصْبَعَیْنِ نورِ حَق
حَق فَشانْد آن نور را بر جانها
مُقْبِلان بَرداشته دامانها
وان نِثارِ نور را وا یافته
رویْ از غیرِ خدا بَرتافته
هرکِه را دامانِ عشقی نابُده
زان نِثارِ نورْ بیبَهره شُده
جُزوها را رویها سویِ کُل است
بُلبُلان را عشقْ با رویِ گُل است
گاو را رنگ از بُرون و مَرد را
از درون جو رنگِ سُرخ و زَرد را
رنگهای نیکْ از خُمِّ صَفاست
رنگِ زشتان از سیاهابهیْ جَفاست
صَبْغَةَ اللَّهْ نامِ آن رَنگِ لَطیف
لَعْنَةُ اللَّهْ بویِ این رَنگِ کثیف
آنچه از دریا به دریا میرَوَد
از همانجا کامَد، آنجا میرَوَد
از سَرِ کُهْ سَیلهایِ تیزرو
وَزْ تَنِ ما جانِ عشقآمیز رو
کَنْدَر اُفتاد از بَلایِ آن وزیر
یک شَهِ دیگر زِ نَسلِ آن جُهود
در هَلاک قومِ عیسی رو نِمود
گَر خَبَر خواهی ازین دیگر خُروج
سوره بَرخوان وَاسَّما ذاتِ اَلْبُروج
سُنَّتِ بَد کَزْ شَهِ اَوَّل بِزاد
این شَهِ دیگر قَدَم بر وِیْ نَهاد
هرکِه او بِنْهاد ناخوش سُنَّتی
سویِ او نِفرین رَود هر ساعتی
نیکُوان رَفتند و سُنَّتها بِمانْد
وَزْ لَئیمان ظُلْم و لَعْنَتها بِمانْد
تا قیامَت هرکِه جِنْسِ آن بَدان
در وجود آید، بُوَد رویَش بِدان
رَگْ رَگ است این آبِ شیرین و آبِ شور
در خَلایِق میرَوَد تا نَفْخِ صور
نیکُوان را هست میراث از خوشاب
آن چه میراث است؟ اَوْرَثْنَا اَلْکِتْاب
شُد نیازِ طالِبانْ اَرْ بِنْگَری
شُعلهها از گوهرِ پیغامبری
شُعلهها با گوهرانْ گَردان بُوَد
شُعله آن جانِب رَوَد هم کان بُوَد
نورِ روزَن گِردِ خانه میدَوَد
زان که خورْ بُرجی به بُرجی میرَوَد
هرکِه را با اَخْتَری پیوستگیست
مَر وِرا با اَخْتَرِ خود همتَگیست
طالِعَش گَر زُهره باشد در طَرَب
مَیْلِ کُلّی دارد و عشق و طَلَب
وَرْ بُوَد مرّیخیِ خونْریزْخو
جنگ و بُهْتان و خُصومَت جویَد او
اَخْتَرانَند از وَرایِ اَخْتَران
کِه احْتِراق و نَحس نَبْوَد اَنْدَر آن
سایِران در آسْمانهایِ دِگَر
غیرِ این هفت آسْمانِ مُعْتَبَر
راسِخانْ در تابِ اَنْوارِ خدا
نه به هم پیوسته، نه از هم جُدا
هرکِه باشد طالِعِ او زان نُجوم
نَفْسِ او کُفّار سوزد، در رُجوم
خَشمِ مرّیخی نباشد خَشمِ او
مُنْقَلِب رو، غالِب و مَغْلوب خو
نورِ غالِب ایمِن از نَقْص و غَسَق
در میانِ اِصْبَعَیْنِ نورِ حَق
حَق فَشانْد آن نور را بر جانها
مُقْبِلان بَرداشته دامانها
وان نِثارِ نور را وا یافته
رویْ از غیرِ خدا بَرتافته
هرکِه را دامانِ عشقی نابُده
زان نِثارِ نورْ بیبَهره شُده
جُزوها را رویها سویِ کُل است
بُلبُلان را عشقْ با رویِ گُل است
گاو را رنگ از بُرون و مَرد را
از درون جو رنگِ سُرخ و زَرد را
رنگهای نیکْ از خُمِّ صَفاست
رنگِ زشتان از سیاهابهیْ جَفاست
صَبْغَةَ اللَّهْ نامِ آن رَنگِ لَطیف
لَعْنَةُ اللَّهْ بویِ این رَنگِ کثیف
آنچه از دریا به دریا میرَوَد
از همانجا کامَد، آنجا میرَوَد
از سَرِ کُهْ سَیلهایِ تیزرو
وَزْ تَنِ ما جانِ عشقآمیز رو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل
گوهر بعدی:بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.