۴۹۶ بار خوانده شده
ای شَهان کُشتیم ما خَصْمِ بُرون
مانْد خَصْمی زو بَتَر در اَنْدَرون
کُشتنِ این، کارِ عقل و هوش نیست
شیرِ باطِنْ سُخْرۀ خرگوش نیست
دوزخ است این نَفْس و دوزخْ اَژدَهاست
کو به دریاها نگردد کَمّ و کاست
هفت دریا را دَرآشامَد هنوز
کَم نگردد سوزشِ آن خَلْقسوز
سَنگها و کافِرانِ سنگْدل
اَنْدَر آیند اَنْدَرو زار و خَجِل
هم نگردد ساکِن از چندین غذا
تا زِ حَق آید مَر او را این نِدا
سیر گشتی سیر؟ گوید نه، هنوز
اینْت آتش، اینْت تابِش، اینْت سوز
عالَمی را لُقمه کرد و دَرکَشید
مَعْدهاَش نَعْره زنان هَلْ مِنْ مَزید
حَقْ قَدَم بر وِیْ نَهَد از لامَکان
آنگَهْ او ساکِن شود از کُنْ فَکان
چون که جُزوِ دوزخ است این نَفْسِ ما
طَبْعِ کُل دارد همیشه جُزوها
این قَدَم حَق را بُوَد کو را کُشَد
غیرِ حَقْ خود کی کَمانِ او کَشَد؟
در کَمانْ نَنْهَند اِلا تیرِ راست
این کَمان را باژگونْ کَژْ تیرهاست
راست شو چون تیر و وارَهْ از کَمان
کَزْ کَمان هر راست بِجْهَد بیگُمان
چون که وا گشتم زِ پیکارِ بُرون
رویْ آوَرْدم به پیکارِ دَرون
قَدْ رَجَعْنا مِنْ جِهادِ الْاصْغَریم
با نَبی اَنْدَر جِهادِ اَکْبَریم
قُوَّت از حَق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بَر کَنم این کوهِ قاف
سَهْلْ شیری دان که صَفها بِشْکَند
شیرْ آن است آنْ که خود را بِشْکَند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
مانْد خَصْمی زو بَتَر در اَنْدَرون
کُشتنِ این، کارِ عقل و هوش نیست
شیرِ باطِنْ سُخْرۀ خرگوش نیست
دوزخ است این نَفْس و دوزخْ اَژدَهاست
کو به دریاها نگردد کَمّ و کاست
هفت دریا را دَرآشامَد هنوز
کَم نگردد سوزشِ آن خَلْقسوز
سَنگها و کافِرانِ سنگْدل
اَنْدَر آیند اَنْدَرو زار و خَجِل
هم نگردد ساکِن از چندین غذا
تا زِ حَق آید مَر او را این نِدا
سیر گشتی سیر؟ گوید نه، هنوز
اینْت آتش، اینْت تابِش، اینْت سوز
عالَمی را لُقمه کرد و دَرکَشید
مَعْدهاَش نَعْره زنان هَلْ مِنْ مَزید
حَقْ قَدَم بر وِیْ نَهَد از لامَکان
آنگَهْ او ساکِن شود از کُنْ فَکان
چون که جُزوِ دوزخ است این نَفْسِ ما
طَبْعِ کُل دارد همیشه جُزوها
این قَدَم حَق را بُوَد کو را کُشَد
غیرِ حَقْ خود کی کَمانِ او کَشَد؟
در کَمانْ نَنْهَند اِلا تیرِ راست
این کَمان را باژگونْ کَژْ تیرهاست
راست شو چون تیر و وارَهْ از کَمان
کَزْ کَمان هر راست بِجْهَد بیگُمان
چون که وا گشتم زِ پیکارِ بُرون
رویْ آوَرْدم به پیکارِ دَرون
قَدْ رَجَعْنا مِنْ جِهادِ الْاصْغَریم
با نَبی اَنْدَر جِهادِ اَکْبَریم
قُوَّت از حَق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بَر کَنم این کوهِ قاف
سَهْلْ شیری دان که صَفها بِشْکَند
شیرْ آن است آنْ که خود را بِشْکَند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۷۵ - پند دادن خرگوش نخچیران را کی بدین شاد مشوید
گوهر بعدی:بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.