هوش مصنوعی: این متن داستانی است که در آن یک رسول از قیصر به مدینه می‌آید و از مردم می‌پرسد که قصر خلیفه کجاست. مردم به او می‌گویند که عمر قصر فیزیکی ندارد، بلکه قصر او قصر جان و روشنی است. متن به مفاهیم معنوی مانند پاکی دل، دیدار حقیقت، و دوری از هوس‌ها می‌پردازد. در ادامه، داستان به جست‌وجوی رسول برای یافتن عمر و دیدار او با یک زن اعرابی که عمر را زیر درخت خرما می‌بیند، ادامه می‌یابد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضی‌الله عنه

در بَیانِ این شِنو یک قِصّه‌یی
تا بَری از سِرِّ گفتم حِصّه‌یی

تا عُمَر آمد زِ قیصر یک رَسول
در مدینه از بیابانِ نُغول

گفت کو قَصرِ خلیفه ای حَشَم
تا من اسب و رَخْت را آن‌جا کَشَم؟

قومْ گُفتَندَش که او را قَصر نیست
مَر عُمَر را قَصرْ جانِ روشنی‌ست

گَرچه از میری وِرا آوازه‌یی‌ست
هَمچو درویشانْ مَر او را کازه‌یی‌ست

ای برادر چون بِبینی قَصرِ او؟
چون که در چَشمِ دِلَت رُسته‌ست مو

چَشمِ دل از مو و عِلَّت پاکْ آر
وان‌گَهْ آن دیدارِ قَصرش چَشمْ دار

هرکِه را هست از هَوَس‌ها جانِ پاک
زود بیند حَضرت و ایوانِ پاک

چون مُحَمَّد پاک شُد زین نار و دود
هر کجا رو کرد وَجْهُ اللّهْ بود

چون رفیقی وَسوَسه‌یْ بَدخواه را
کِی بِدانی ثَمَّ وَجْهُ اللّهْ را؟

هرکِه را باشد زِ سینه فَتْحِ باب
بیند او بر چَرخِ دلْ صد آفتاب

حَقْ پَدید است از میانِ دیگران
هَمچُو ماه اَنْدَر میانِ اَخْتَران

دو سَرِ اَنْگُشت بر دو چَشمْ نِهْ
هیچ بینی از جهان؟ اِنْصاف دِهْ

گَر نبینی، این جهانْ مَعْدوم نیست
عیب جُزْ زَانگُشتِ نَفْسِ شوم نیست

تو زِ چَشمْ اَنْگُشت را بَردار هین
وان‌گَهانی هرچه می‌خواهی بِبین

نوح را گفتند اُمَّت کو ثَواب؟
گفت او زان سویِ وَاسْتَغْشَوْا ثیاب

رو و سَر در جامه‌ها پیچیده‌اید
لاجَرَم با دیده و نادیده‌اید

آدمی دید است و باقی پوست است
دیدْ آن است آن که دیدِ دوست است

چون که دیدِ دوست نَبْوَد، کورْ بِهْ
دوست کو باقی نباشد دورْ بِهْ

چون رَسولِ روم این اَلْفاظِ تَر
در سَماع آوَرْد، شُد مُشتاق‌تَر

دیده را بَر جُستنِ عُمَّر گُماشت
رَخْت را و اسپ را ضایع گُذاشت

هر طَرَف اَنْدَر پِیِ آن مَردِ کار
می‌شُدی پُرسانِ او دیوانه‌وار

کین چُنین مَردی بُوَد اَنْدَر جهان
وَزْ جهان مانندِ جان باشد نَهان؟

جُست او را تاش چون بَنده بُوَد
لاجَرَم جوینده یابَنده بُوَد

دید اَعْرابی زَنی او را دَخیل
گفت عُمَّر نَک به زیرِ آن نَخیل

زیرِ خُرمابُن زِ خَلْقان او جُدا
زیرِ سایه خُفته بین سایه‌یْ خدا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر
گوهر بعدی:بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضی‌الله عنه خفته به زیر درخت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.