هوش مصنوعی:
این متن بیانگر درد و رنج یک زن عرب است که از فقر و سختیهای زندگی خود و خانوادهاش شکایت میکند. او از نداشتن نان، آب، لباس مناسب و رفاه سخن میگوید و از این که دیگران از آنها دوری میکنند، ناراحت است. او همچنین از بیعدالتی و نادیده گرفته شدن توسط جامعه گلایه میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج و ناامیدی موجود در متن ممکن است برای افراد کمسنوسال سنگین باشد.
بخش ۱۱۱ - قصهٔ اعرابی درویش و ماجرای زن با او به سبب قلت و درویشی
یک شب اَعْرابی زَنی مَر شوی را
گفت و از حَد بُرد گفت و گوی را
کین همه فقر و جَفا ما میکَشیم
جُمله عالَم در خَوشی، ما ناخَوشیم
نانَمان نه، نانْ خورشْمان دَرد و رَشک
کوزهمان نه، آبَمان از دیده اشک
جامۀ ما روزْ تابِ آفتاب
شبْ نِهالین و لِحاف از ماهْتاب
قُرصِ مَهْ را قُرصِ نان پِنْداشته
دستْ سویِ آسْمان بَرداشته
نَنگِ درویشان زِ درویشیِّ ما
روزْ شب از روزی اَنْدیشیِّ ما
خویش و بیگانه شُده از ما رَمان
بر مِثال سامِری از مَردمان
گَر بِخواهم از کسی یک مُشتِ نَسْک
مَر مرا گوید خَمُش کُن، مرگ و جَسْک
مَر عَرَب را فَخْر غَزوهست و عَطا
در عَرَب تو هَمچو اَنْدَر خَط خَطا
چه غَزا؟ ما بیغَزا خود کُشتهایم
ما به تیغِ فَقْر بیسَر گشتهایم
چه عَطا؟ ما بر گدایی میتَنیم
مَر مگس را در هوا رَگ میزَنیم
گَر کسی مِهْمان رَسَد، گَر من مَنَم
شب بِخُسبَد، دَلْقَش از تَن بَرکَنَم
گفت و از حَد بُرد گفت و گوی را
کین همه فقر و جَفا ما میکَشیم
جُمله عالَم در خَوشی، ما ناخَوشیم
نانَمان نه، نانْ خورشْمان دَرد و رَشک
کوزهمان نه، آبَمان از دیده اشک
جامۀ ما روزْ تابِ آفتاب
شبْ نِهالین و لِحاف از ماهْتاب
قُرصِ مَهْ را قُرصِ نان پِنْداشته
دستْ سویِ آسْمان بَرداشته
نَنگِ درویشان زِ درویشیِّ ما
روزْ شب از روزی اَنْدیشیِّ ما
خویش و بیگانه شُده از ما رَمان
بر مِثال سامِری از مَردمان
گَر بِخواهم از کسی یک مُشتِ نَسْک
مَر مرا گوید خَمُش کُن، مرگ و جَسْک
مَر عَرَب را فَخْر غَزوهست و عَطا
در عَرَب تو هَمچو اَنْدَر خَط خَطا
چه غَزا؟ ما بیغَزا خود کُشتهایم
ما به تیغِ فَقْر بیسَر گشتهایم
چه عَطا؟ ما بر گدایی میتَنیم
مَر مگس را در هوا رَگ میزَنیم
گَر کسی مِهْمان رَسَد، گَر من مَنَم
شب بِخُسبَد، دَلْقَش از تَن بَرکَنَم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۰ - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت
گوهر بعدی:بخش ۱۱۲ - مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.