هوش مصنوعی:
این متن به بررسی مفاهیم اخلاقی و فلسفی مانند عقل، حیوانات، انسانها و رابطه بین آنها میپردازد. در این متن، از داستانهای تاریخی و مذهبی مانند بلعم باعور و موسی استفاده شده است تا مفاهیمی مانند عقل، وحشیگری، و تفاوت بین انسان و حیوان بررسی شود. همچنین، به موضوعاتی مانند عزت نفس، قهر الهی، و جایگاه انسان در جهان اشاره میشود.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم فلسفی و اخلاقی پیچیدهای است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم و داستانهای مذهبی و تاریخی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.
بخش ۱۵۱ - دعا کردن بلعم با عور کی موسی و قومش را از این شهر کی حصار دادهاند بی مراد باز گردان و مستجاب شدن دعای او
بَلْعَمِ باعور را خَلْقِ جهان
سُغْبه شُد، مانندِ عیسیِّ زمان
سَجده ناوَرْدند کَس را دونِ او
صِحَّتِ رَنْجور بود اَفْسونِ او
پَنجه زد با موسی از کِبْر و کَمال
آنچُنان شُد که شَنیدَسْتی تو حال
صد هزار اِبْلیس و بَلْعَم در جهان
همچُنین بودهست پیدا و نَهان
این دو را مَشْهور گردانید اِله
تا که باشد این دو بر باقی گُواه
این دو دُزدْ آویخت از دارِ بُلند
وَرْنه اَنْدر قَهْر بَسْ دُزدان بُدَند
این دو را پَرچَم به سویِ شهر بُرد
کُشتگانِ قَهْر را نَتْوان شِمُرد
نازنینی تو، ولی در حَدِّ خویش
اللّهْ اللّهْ پا مَنِه از حَدّ بیش
گَر زنی بر نازنینتَر از خَودَت
در تَکِ هفتم زمین زیر آرَدَت
قِصّهٔ عاد و ثَمود از بَهرِ چیست؟
تا بِدانی کَانْبیا را نازُکیست
این نِشانِ خَسْف و قَذْف و صاعِقه
شُد بیانِ عِزِّ نَفْسِ ناطِقه
جُمله حیوان را پِیِ انسان بِکُش
جُمله انسان را بِکُش از بَهرِ هُش
هُش چه باشد؟ عقل کُلِّ هوشْمَند
هوشِ جُزوی هُش بُوَد، اما نَژَند
جُمله حیواناتِ وحشی زآدمی
باشد از حیوانِ اِنْسی در کَمی
خونِ آنها خَلْق را باشد سَبیل
زان که وحشیاَند از عقلِ جَلیل
عِزَّتِ وَحشی بدین اُفتاد پَست
که مَر انسان را مُخالِف آمدهست
پس چه عِزَّت باشَدَت ای نادره
چون شُدی تو حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَه
خَر نَشایَد کُشت از بَهرِ صَلاح
چون شود وحشی، شود خونَش مُباح
گَرچه خَر را دانشِ زاجِر نبود
هیچ مَعْذورَش نمیدارد وَدود
پس چو وحشی شُد ازان دَمْ آدمی
کِی بُوَد مَعْذور؟ ای یارِ سَمی
لاجَرَم کُفّار را شُد خونْ مُباح
هَمچو وَحشی پیشِ نُشّاب و رِماح
جُفت و فرزندانَشان جُمله سَبیل
زان که بیعَقلَند و مَردود و ذَلیل
باز عقلی کو رَمَد از عقلِ عقل
کرد از عقلی به حیواناتْ نَقْل
سُغْبه شُد، مانندِ عیسیِّ زمان
سَجده ناوَرْدند کَس را دونِ او
صِحَّتِ رَنْجور بود اَفْسونِ او
پَنجه زد با موسی از کِبْر و کَمال
آنچُنان شُد که شَنیدَسْتی تو حال
صد هزار اِبْلیس و بَلْعَم در جهان
همچُنین بودهست پیدا و نَهان
این دو را مَشْهور گردانید اِله
تا که باشد این دو بر باقی گُواه
این دو دُزدْ آویخت از دارِ بُلند
وَرْنه اَنْدر قَهْر بَسْ دُزدان بُدَند
این دو را پَرچَم به سویِ شهر بُرد
کُشتگانِ قَهْر را نَتْوان شِمُرد
نازنینی تو، ولی در حَدِّ خویش
اللّهْ اللّهْ پا مَنِه از حَدّ بیش
گَر زنی بر نازنینتَر از خَودَت
در تَکِ هفتم زمین زیر آرَدَت
قِصّهٔ عاد و ثَمود از بَهرِ چیست؟
تا بِدانی کَانْبیا را نازُکیست
این نِشانِ خَسْف و قَذْف و صاعِقه
شُد بیانِ عِزِّ نَفْسِ ناطِقه
جُمله حیوان را پِیِ انسان بِکُش
جُمله انسان را بِکُش از بَهرِ هُش
هُش چه باشد؟ عقل کُلِّ هوشْمَند
هوشِ جُزوی هُش بُوَد، اما نَژَند
جُمله حیواناتِ وحشی زآدمی
باشد از حیوانِ اِنْسی در کَمی
خونِ آنها خَلْق را باشد سَبیل
زان که وحشیاَند از عقلِ جَلیل
عِزَّتِ وَحشی بدین اُفتاد پَست
که مَر انسان را مُخالِف آمدهست
پس چه عِزَّت باشَدَت ای نادره
چون شُدی تو حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَه
خَر نَشایَد کُشت از بَهرِ صَلاح
چون شود وحشی، شود خونَش مُباح
گَرچه خَر را دانشِ زاجِر نبود
هیچ مَعْذورَش نمیدارد وَدود
پس چو وحشی شُد ازان دَمْ آدمی
کِی بُوَد مَعْذور؟ ای یارِ سَمی
لاجَرَم کُفّار را شُد خونْ مُباح
هَمچو وَحشی پیشِ نُشّاب و رِماح
جُفت و فرزندانَشان جُمله سَبیل
زان که بیعَقلَند و مَردود و ذَلیل
باز عقلی کو رَمَد از عقلِ عقل
کرد از عقلی به حیواناتْ نَقْل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم
گوهر بعدی:بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.