هوش مصنوعی:
این متن به بررسی مفهوم قیاس و تحریف در تفکر انسان میپردازد. با اشاره به داستان ابلیس که با قیاس نادرست خود را برتر از انسان دانست، متن تأکید میکند که قیاسهای نادرست میتوانند باعث گمراهی شوند. همچنین، متن به اهمیت پیروی از حق و دوری از خودبینی و خویشبینی اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که فضیلت و تقوا از میراثهای انبیا است و نه از طریق انساب و میراثهای مادی. در نهایت، متن به خطرات قیاسهای نادرست و تحریفهای ذهنی هشدار میدهد و بر لزوم پیروی از حق و دوری از گمراهی تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، مفاهیم مطرح شده در متن مانند قیاس، تحریف، و فضیلتهای اخلاقی برای نوجوانان و جوانان بالای 16 سال قابل درک و مفید است.
بخش ۱۵۵ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود
اوَّل آن کَسْ کین قیاسَکها نِمود
پیشِ اَنْوارِ خدا، اِبْلیس بود
گفت نار از خاکْ بیشک بهتر است
من زِ نار و او زِ خاکِ اَکْدَر است
پس قیاسِ فَرعْ بر اَصلَش کُنیم
او زِ ظُلْمَت، ما زِ نورِ روشنیم
گفت حَق نه، بلکه لا اَنْساب شُد
زُهد و تَقوی فَضْل را مِحْراب شُد
این نه میراثِ جهانِ فانی است
که به اَنْسابَش بیابی، جانی است
بلکه این میراثهایِ اَنْبیاست
وارثِ اینْ جانهایِ اَتْقیاست
پورِ آن بوجَهْل شُد مؤمن عِیان
پورِ آن نوحِ نَبی از گُمرَهان
زادهٔ خاکی مُنَوَّر شُد چو ماه
زادهٔ آتش تویی، رو روسیاه
این قیاسات و تَحَرّی روزِ ابر
یا به شب، مَر قِبْله را کردهست حَبْر
لیک با خورشید و کعبه پیشِ رو
این قیاس و این تَحَرّی را مَجو
کعبه نادیده مَکُن، رو زو مَتاب
از قیاس، اللّهُ اَعْلَمْ بِالصَّواب
چون صَفیری بِشْنَوی از مُرغِ حَق
ظاهرش را یاد گیری چون سَبَق
وانگَهی از خود قیاساتی کُنی
مَر خیالِ مَحْض را ذاتی کُنی
اِصْطِلاحاتیست مَر اَبْدال را
که نباشد زان خَبَر اَقْوال را
مَنْطِقُ الطَّیْری به صَوت آموختی
صد قیاس و صد هَوَس اَفْروختی
هَمچو آن رَنْجورْ دلها از تو خَسْت
کَر به پِنْدارِ اِصابَت گشته مَست
کاتِبِ آن وَحْی زان آوازِ مُرغ
بُرده ظَنّی کو بُوَد هَمْبازِ مُرغ
مُرغْ پَرّی زَد، مَر او را کور کرد
نَکْ فُرو بُردَش به قَعْرِ مرگ و دَرد
هین به عکسی یا به ظَنّی هم شما
دَر مَیُفتید از مَقاماتِ سَما
گَرچه هاروتید و ماروت و فُزون
از همه، بر بامِ نَحْنُ الصّافّون
بر بَدیهایِ بَدان رَحمَت کُنید
بر مَنیّ و خویشبین لَعْنَت کُنید
هین مَبادا غَیرت آید از کَمین
سَرنِگون اُفْتید در قَعْرِ زمین
هر دو گفتند ای خدا فرمانْ تو راست
بی اَمانِ تو اَمانی خود کجاست؟
این هَمی گفتند و دِلْشان میطَپید
بَد کجا آید زِ ما نِعْمَ الْعَبید؟
خارْ خارِ دو فرشته هم نَهِشْت
تا که تُخْمِ خویشبینی را نَکِشْت
پس هَمی گفتند کِی اَرْکانیان
بیخَبَر از پاکیِ روحانیان
ما بَرین گَردون تُتُقها میتَنیم
بر زمین آییم و شادُرْوان زَنیم
عدلْ توزیم و عبادت آوَریم
باز هر شب سویِ گَردون بَر پَریم
تا شَویم اُعْجوبهٔ دورِ زمان
تا نَهیم اَنْدر زمینْ اَمن و اَمان
آن قیاسِ حالِ گَردون بر زمین
راست نایَد،فرق دارد در کَمین
پیشِ اَنْوارِ خدا، اِبْلیس بود
گفت نار از خاکْ بیشک بهتر است
من زِ نار و او زِ خاکِ اَکْدَر است
پس قیاسِ فَرعْ بر اَصلَش کُنیم
او زِ ظُلْمَت، ما زِ نورِ روشنیم
گفت حَق نه، بلکه لا اَنْساب شُد
زُهد و تَقوی فَضْل را مِحْراب شُد
این نه میراثِ جهانِ فانی است
که به اَنْسابَش بیابی، جانی است
بلکه این میراثهایِ اَنْبیاست
وارثِ اینْ جانهایِ اَتْقیاست
پورِ آن بوجَهْل شُد مؤمن عِیان
پورِ آن نوحِ نَبی از گُمرَهان
زادهٔ خاکی مُنَوَّر شُد چو ماه
زادهٔ آتش تویی، رو روسیاه
این قیاسات و تَحَرّی روزِ ابر
یا به شب، مَر قِبْله را کردهست حَبْر
لیک با خورشید و کعبه پیشِ رو
این قیاس و این تَحَرّی را مَجو
کعبه نادیده مَکُن، رو زو مَتاب
از قیاس، اللّهُ اَعْلَمْ بِالصَّواب
چون صَفیری بِشْنَوی از مُرغِ حَق
ظاهرش را یاد گیری چون سَبَق
وانگَهی از خود قیاساتی کُنی
مَر خیالِ مَحْض را ذاتی کُنی
اِصْطِلاحاتیست مَر اَبْدال را
که نباشد زان خَبَر اَقْوال را
مَنْطِقُ الطَّیْری به صَوت آموختی
صد قیاس و صد هَوَس اَفْروختی
هَمچو آن رَنْجورْ دلها از تو خَسْت
کَر به پِنْدارِ اِصابَت گشته مَست
کاتِبِ آن وَحْی زان آوازِ مُرغ
بُرده ظَنّی کو بُوَد هَمْبازِ مُرغ
مُرغْ پَرّی زَد، مَر او را کور کرد
نَکْ فُرو بُردَش به قَعْرِ مرگ و دَرد
هین به عکسی یا به ظَنّی هم شما
دَر مَیُفتید از مَقاماتِ سَما
گَرچه هاروتید و ماروت و فُزون
از همه، بر بامِ نَحْنُ الصّافّون
بر بَدیهایِ بَدان رَحمَت کُنید
بر مَنیّ و خویشبین لَعْنَت کُنید
هین مَبادا غَیرت آید از کَمین
سَرنِگون اُفْتید در قَعْرِ زمین
هر دو گفتند ای خدا فرمانْ تو راست
بی اَمانِ تو اَمانی خود کجاست؟
این هَمی گفتند و دِلْشان میطَپید
بَد کجا آید زِ ما نِعْمَ الْعَبید؟
خارْ خارِ دو فرشته هم نَهِشْت
تا که تُخْمِ خویشبینی را نَکِشْت
پس هَمی گفتند کِی اَرْکانیان
بیخَبَر از پاکیِ روحانیان
ما بَرین گَردون تُتُقها میتَنیم
بر زمین آییم و شادُرْوان زَنیم
عدلْ توزیم و عبادت آوَریم
باز هر شب سویِ گَردون بَر پَریم
تا شَویم اُعْجوبهٔ دورِ زمان
تا نَهیم اَنْدر زمینْ اَمن و اَمان
آن قیاسِ حالِ گَردون بر زمین
راست نایَد،فرق دارد در کَمین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش
گوهر بعدی:بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.