هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فداکاری سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که حاضر است حتی خون خود را بریزد تا معشوقش را از رنج و عذاب نجات دهد. شاعر تأکید می‌کند که جسم و تن برای او ارزشی ندارد و تنها روح و عشق حقیقی است که اهمیت دارد. او همچنین به مفاهیمی مانند مرگ، فداکاری، و عشق الهی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و فداکاری نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان

باز آمد کِی علی زودَم بِکُش
تا نَبینَم آن دَم و وَقتِ تُرُش

من حَلالَت می‌کُنم، خونم بِریز
تا نَبینَد چَشم من آن رَسْتخیز

گفتم اَرْ هر ذَرّه‌یی خونی شود
خَنْجَر اَنْدر کَفَّ به قَصدِ تو رَوَد

یک سَرِ مو از تو نَتْوانَد بُرید
چون قَلَم بر تو چُنان خَطّی کَشید

لیکْ بی‌غَم شو، شَفیعِ تو مَنَم
خواجهٔ روحَم، نه مَمْلوکِ تَنَم

پیشِ من این تَن ندارد قیمتی
بی تَنِ خویشَم فَتی اِبْنُ الْفَتی

خَنجَر و شمشیر شُد رَیْحانِ من
مرگِ من شُد بَزْم و نَرگِسْتانِ من

آن کِه او تَن را بِدین سان پِیْ کُند
حِرصِ میریّ و خِلافَت کِی کُند؟

زان به ظاهر کو شَد اَنْدر جاه و حُکْم
تا امیران را نِمایَد راه و حُکْم

تا امیری را دَهَد جانی دِگَر
تا دَهَد نَخْلِ خِلافَت را ثَمَر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش
گوهر بعدی:بخش ۱۷۱ - بیان آنک فتح طلبیدن مصطفی صلی الله علیه و سلم مکه را و غیر مکه را جهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است الدنیا جیفة بلک بامر بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.