۷۸۹ بار خوانده شده
مُحْتَسِب در نیم شب جایی رَسید
در بُنِ دیوارْ مَستی خُفته دید
گفت هِی مَستی، چه خوردهستی؟ بگو
گفت ازین خوردم که هست اَنْدَر سَبو
گفت آخِر در سَبو واگو که چیست؟
گفت ازان که خوردهام گفت این خَفیست
گفت آنچه خوردهیی آن چیست آن؟
گفت آن که در سَبو مَخْفیست آن
دور میشُد این سوآل و این جواب
مانْد چون خَر مُحْتَسِب اَنْدَر خَلاب
گفت او را مُحتَسِب هین، آه کُن
مَستْ هوهو کرد هنگامِ سُخُن
گفت گفتم آه کُن، هو میکُنی؟
گفت من شاد و تو از غَمْ مُنْحَنی
آه از دَرد و غَم و بیدادی است
هوی هویِ مِیْخوران از شادی است
مُحْتَسب گفت این نَدانَم، خیزْ خیز
مَعْرِفَت مَتْراش و بُگْذار این سِتیز
گفت رو، تو از کجا من از کجا؟
گفت مَستی، خیز تا زندان بیا
گفت مَست ای مُحْتَسِب بُگْذار و رو
از برهنه کِی توان بُردن گِرو؟
گَر مرا خود قُوَّتِ رَفتن بُدی
خانهٔ خود رَفْتَمی، وین کِی شُدی؟
من اگر با عقل و با اِمْکانَمی
هَمچو شَیخان بر سَرِ دُکّانَمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در بُنِ دیوارْ مَستی خُفته دید
گفت هِی مَستی، چه خوردهستی؟ بگو
گفت ازین خوردم که هست اَنْدَر سَبو
گفت آخِر در سَبو واگو که چیست؟
گفت ازان که خوردهام گفت این خَفیست
گفت آنچه خوردهیی آن چیست آن؟
گفت آن که در سَبو مَخْفیست آن
دور میشُد این سوآل و این جواب
مانْد چون خَر مُحْتَسِب اَنْدَر خَلاب
گفت او را مُحتَسِب هین، آه کُن
مَستْ هوهو کرد هنگامِ سُخُن
گفت گفتم آه کُن، هو میکُنی؟
گفت من شاد و تو از غَمْ مُنْحَنی
آه از دَرد و غَم و بیدادی است
هوی هویِ مِیْخوران از شادی است
مُحْتَسب گفت این نَدانَم، خیزْ خیز
مَعْرِفَت مَتْراش و بُگْذار این سِتیز
گفت رو، تو از کجا من از کجا؟
گفت مَستی، خیز تا زندان بیا
گفت مَست ای مُحْتَسِب بُگْذار و رو
از برهنه کِی توان بُردن گِرو؟
گَر مرا خود قُوَّتِ رَفتن بُدی
خانهٔ خود رَفْتَمی، وین کِی شُدی؟
من اگر با عقل و با اِمْکانَمی
هَمچو شَیخان بر سَرِ دُکّانَمی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۷ - حمله بردن سگ بر کور گدا
گوهر بعدی:بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلومتر گردد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.