هوش مصنوعی:
این متن به موضوعاتی مانند ظلم و ستم، عدالت، عشق، دنیاطلبی، حسادت، وحدت، و پشیمانی میپردازد. شاعر از تأثیرات منفی ستم بر حکمرانان و روابط انسانی سخن میگوید و به مفاهیمی مانند مردانگی، تلاش، و عشق الهی اشاره میکند. همچنین، به نقش سکوت در برابر حسادت و اهمیت وحدت پرداخته شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ظلم و حسادت نیاز به درک بالاتری از روابط انسانی دارند.
شمارهٔ ۷۶
ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را
ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را
نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل
ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را
نمی گردد به مردم قدر مرد و مردمی روشن
به نامردان بیفتد کار اگر، مرد آزمایان را
کلید از چاره سازی، بستگی هرگز نمی بیند
نمی افتد گره در کار خود، مشکل گشایان را
به پای نخل حرص خود، چو منعم ارّه نگذارد
چو سوهان می زند، از چین پیشانی گدایان را
زیان، دنیا طلب از پهلوی پویندگی بیند
که رفتن دور می سازد، ره رو بر قفایان را
حسودان را سکوت ما، دهان یاوه گو بندد
ز خاموشی توان زد بخیه، این زخم نمایان را
نوای مختلف، چندانکه از تار جهات آید
بلند آوازه سازد، پردهٔ وحدت سرایان را
اگر حرفی از آن زلف مسلسل در میان آید
شب افسانه ام، هرگز نخواهد دید پایان را
به شرع زهد، حقّ خدمت شایسته ای دارم
که رهن باده کردم خرقه های پارسایان را
اگر می داشتم چون خار در سرپنجه، گیرایی
نمی دادم ز کف، دامان این گلگون قبایان را
ندارد لذّت شوربدگی در پی پشیمانی
جنون دندان نیفشارد به لب، زنجیر خایان را
حزین ، از لطف عشق سر فراز امّید آن دارم
که دور از آستان خود، نسازد جبهه سایان را
ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را
نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل
ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را
نمی گردد به مردم قدر مرد و مردمی روشن
به نامردان بیفتد کار اگر، مرد آزمایان را
کلید از چاره سازی، بستگی هرگز نمی بیند
نمی افتد گره در کار خود، مشکل گشایان را
به پای نخل حرص خود، چو منعم ارّه نگذارد
چو سوهان می زند، از چین پیشانی گدایان را
زیان، دنیا طلب از پهلوی پویندگی بیند
که رفتن دور می سازد، ره رو بر قفایان را
حسودان را سکوت ما، دهان یاوه گو بندد
ز خاموشی توان زد بخیه، این زخم نمایان را
نوای مختلف، چندانکه از تار جهات آید
بلند آوازه سازد، پردهٔ وحدت سرایان را
اگر حرفی از آن زلف مسلسل در میان آید
شب افسانه ام، هرگز نخواهد دید پایان را
به شرع زهد، حقّ خدمت شایسته ای دارم
که رهن باده کردم خرقه های پارسایان را
اگر می داشتم چون خار در سرپنجه، گیرایی
نمی دادم ز کف، دامان این گلگون قبایان را
ندارد لذّت شوربدگی در پی پشیمانی
جنون دندان نیفشارد به لب، زنجیر خایان را
حزین ، از لطف عشق سر فراز امّید آن دارم
که دور از آستان خود، نسازد جبهه سایان را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.