۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۶

بار ستم یار، گران است و گران نیست
جانبازی عشاق، زیان است و زیان نیست

یارب چه شنیده ست ز اغیارکه امروز
با ما نگه یار همان است و همان نیست؟

حرفی ز دهانش به زبان است دهان کو؟
رازی ز میانش به زبان است و زبان نیست

بویی نه و رنگی ست به رخساره جهان را
درگلشن تصویر خزان است و خزان نیست

گردد به گلو بس که گره، سوخت نفس را
ما را سبق گریه روان است و روان نیست

سرگشته کوی تو شدند آبله پایان
این راه پر از سنگ نشان است و نشان نیست

پیداست حزین از نفست بوی محبت
در جیب تو این مشک نهان است و نهان نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.