۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۸

به گل ترانهٔ مرغان بی نوا عبث است
فسون دوستیم با تو بی وفا عبث است

دلم به سینه کنون کز تغافلت خون شد
تسلّیم به نگه های آشنا عبث است

به هرزه، داد به دیوان آسمان نبری
که پیش مدّعیان عرض مدّعا عبث است

چنان که گشته تو را شیوه، پاس بوالهوسان
شکایتم به تو بیگانه آشنا، عبث است

بد از رفاقت نیکان نکو نخواهد شد
سموم را سر همراهی صبا عبث است

زبان تیغ به نرمی نمی شود کوتاه
ملایمت به حریفان بی حیا عبث است

تلاش دولت اکسیر رنگ زرد حزین
نگشته تا مس قلب تو کیمیا عبث است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.