هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین، از درد عشق و جدایی میگوید. شاعر از غم عشق، مرگ و زندگی دوباره، و تأثیر عشق بر روح و جسم سخن میگوید. او از ناز و غرور معشوق و ناامیدی خود از لطف او مینالد، اما همچنان به عشق وفادار است. درد عشق در این شعر بهگونهای توصیف شده که حتی دلهای بیمار را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین، همراه با اشارات به مرگ و زندگی دوباره، برای درک و احساس بهتر نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۴۳
غم توگونه ی گلنار را کهربا سازد
به عشق هر چه مس آرند کیمیا سازد
دوباره زندگی حشر مرگ موعودیست
ز خاک کوی تو ما را اگر جدا سازد
غرور ناز تو دارد ز لطف مأیوسم
عجب که بوی تو با قاصد صبا سازد
چو گل به سینهٔ صد چاک من چه می خندی؟
غم تو پیرهن غنچه را قبا سازد
جدا به مرگ نگردم ز آشنا روبی
که از لبم به سخنهای آشنا سازد
حزین به سینه دلی فارغ از دوا دارم
که درد عشق به دلهای مبتلا سازد
به عشق هر چه مس آرند کیمیا سازد
دوباره زندگی حشر مرگ موعودیست
ز خاک کوی تو ما را اگر جدا سازد
غرور ناز تو دارد ز لطف مأیوسم
عجب که بوی تو با قاصد صبا سازد
چو گل به سینهٔ صد چاک من چه می خندی؟
غم تو پیرهن غنچه را قبا سازد
جدا به مرگ نگردم ز آشنا روبی
که از لبم به سخنهای آشنا سازد
حزین به سینه دلی فارغ از دوا دارم
که درد عشق به دلهای مبتلا سازد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.