هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از جدایی از معشوق، رنجهای عشق، و آرزوی وصال سخن میگوید. او از مفاهیمی مانند حجاب دیده، قفس دل، و رهایی از غمها استفاده کرده و در نهایت به امید رهایی از رنجها و رسیدن به آرامش اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۹۸
زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد
کف زنان، جامه دران، رقص کنان برخیزد
پردهٔ دیده حجاب است میان من و دوست
خرّم آن روز که این هم ز میان برخیزد
خوار و پامال تر از سایهٔ افتاده منم
از کنارم اگر آن سرو روان برخیزد
سینه، دل را چه خیال است کند زندانی؟
زین قفس بلبل ما، بال فشان برخیزد
با تو در خلوت دل وصل تو را می خواهم
کز میان کلفت روزان و شبان برخیزد
هر جفایی که کنی راحت جان است ولی
رسم انصاف مبادا ز جهان برخیزد
برکش از دل نفس مولوی روم، حزین
تا ز گلزار سمن، رنج خزان برخیزد
کف زنان، جامه دران، رقص کنان برخیزد
پردهٔ دیده حجاب است میان من و دوست
خرّم آن روز که این هم ز میان برخیزد
خوار و پامال تر از سایهٔ افتاده منم
از کنارم اگر آن سرو روان برخیزد
سینه، دل را چه خیال است کند زندانی؟
زین قفس بلبل ما، بال فشان برخیزد
با تو در خلوت دل وصل تو را می خواهم
کز میان کلفت روزان و شبان برخیزد
هر جفایی که کنی راحت جان است ولی
رسم انصاف مبادا ز جهان برخیزد
برکش از دل نفس مولوی روم، حزین
تا ز گلزار سمن، رنج خزان برخیزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.