۱۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۱

یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق
ننگ است در زمانه زبان را ز نام خلق

چون زهر جانگزای، گلوگیر می شود
نتون زلال خضر کشیدن ز جام خلق

امروز در لباس کمالند ناقصان
پوشیده ناتمامی خود را، تمام خلق

تعظیم گاو و خرکه به مردم حرام بود
اکنون فریضه گشته به ما، احترام خلق

نزدیک من چو طعن سنان است جان گسل
زینسان که دور شد ز مسلمان سلام خلق

درگوش جزر و مد نظرها هزار پاست
آزرده است بس که صماخ از کلام خلق

عاقل گریزد از دهن اژدها حزین
هش دار تا که مفت نیفتی به دام خلق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.