۱۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۱

عشق اگر یار شود از اثر زاری دل
سر زلفی به کف آرم به مددکاری دل

چه کنم آه که بر بستر گل خوابش نیست
عاجزم سخت حریفان، ز پرستاری دل

خویش را یک تنه بر قلب صف مژگان زد
کس درین معرکه نبود به جگرداری دل

تیغ خون ریز جفا از کمر ای عشق برآر
تا به خوبان بنماییم وفاداری دل

نشنوی نالهٔ زار دل صدچاک حزین
یاد آن روز که بودت سر غمخواری دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.