هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که از جذابیت‌های معشوق و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. شاعر از نگاه گرم معشوق، تجلی برق در پنجه‌اش، شور عشق و جراحت‌های دل شکسته یاد می‌کند و عشق را بالاتر از هر جرمی می‌داند. همچنین، از زیبایی‌های طبیعت مانند سرو و بهار برای توصیف معشوق استفاده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است نیاز به بلوغ فکری و عاطفی داشته باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷۷۱

نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من
بود در پنجه ی برق تجلّی، مشت خار من

شکوه بحر را در قطره گنجایی نمی باشد
نمی دانم چه سان گنجیده جانان در کنار من

جگرهای جراحت دیده را شور قیامت شد
سر زلفی به ناز افشانده گویی گلعذار من

به از جرم محبت نیست جرمی عشقبازان را
به خونم دست و تیغی سرخ کن، زیبا نگار من

به هر دل جلوه ای مستانه دارد سرو ناز تو
به هر سو یک جهان دیوانه داری، نوبهار من

نگاهت در کمین دارد کدامین زار خونین دل؟
کمان ناز را زه کرده ای، عاشق شکار من

حزین از روشنی با صبح محشر می زدی پهلو
اگر می بود زلفش را، غم شب های تار من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.