۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۵

من در میان نبودم، دل بود و یار هر دو
از بیخودی به شکرم وز روزگار هر دو

گر پرده سنج عشقی، بگشای گوش و بشنو
گویند یک اناالحق، منصور و دار هر دو

جرم نکرده ما، تا کی عتاب دارد؟
یکسو کنیم اکنون، ماییم و یار هر دو

از سرکشی نکردی، یکبار رنجه ما را
تا شد سفید چشمم در انتظار هر دو

آمد ز طرف کوبت، صبح ازل نسیمی
بوی تو را گرفتیم، ما و بهار هر دو

کشتی شکستگانیم در ورطه ای که دارد
طوفان بی قراری، بحر و کنار هر دو

زینسان که از تغافل گوش گل است سنگین
یک پرده می سراید زاغ و هزار هر دو

از زلف یار دیگر،کی عقده می گشاید؟
دست و دلی که رفته، ما را ز کار هر دو

آگه حزین بیدل از حال حسن و عشق است
دارند بلبل و گل، یک خارخار هر دو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.