۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۷

سحر آمد ندا ز میخانه
کای خرابات گرد دیوانه

کنج مسجد گرفته ای تا کی؟
چه زیان داشت طور رندانه؟

سبحه در کف نشسته ای تا چند
خیز و پیمان نما به پیمانه

زین ندا جستم آنچنان از جا
که ز آتش چنان جهد دانه

چون نهادم درون میکده پا
سرم آمد به چرخ، مستانه

نگه گرم آشنا رویان
کرد ما را ز خویش بیگانه

دل و دین را زدند مغبچگان
دو سه ساغر زدیم رندانه

همه بر گرد یکدگر گشتیم
شمع جان را شدیم پروانه

در و دیوار جمله مست و خراب
همه از جلوه های جانانه

از صراحی گرفته تا خم می
همه در های و هوی مستانه

بود چون نخل طور شب همه شب
در انا الله شمع کاشانه

حرم کعبه را ز یاد نبرد
طوف بیت الحرام بتخانه

باده ها جمله صاف مشربها
شیشه ها جملگی پریخانه

در سراپردهٔ وجود حزین
همه عشق است، باقی افسانه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.