۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳ - قطعه در شکایت بعضی از مردم زمان خود

قدر هر سفله، از تو گشت علم
ای سپهر خَم، این چه انصاف است

از تو، امروز کافی الملکیست
هرکه تمغای کون اوقاف است

تا که سگ یافت می شود، ندهی
به هما استخوان، که اسراف است

پرنیان باف، تخته کرده دکان
روز بازار بوریاباف است

لب معنی، به مهر خاموشیست
سر و سرمایه در جهان لاف است

سفله پس کیست در زمانه؟ بگو
ارذل النّفس اگر ز اشراف است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - قطعه در شکوه از بخت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴ - قطعه در صفت دنیاطلبان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.