هوش مصنوعی: این متن داستانی تمثیلی از سه فرد ناتوان و نادان است که در شهری بزرگ زندگی می‌کنند. این سه نفر با ویژگی‌های عجیب و غریب خود (کور، کر و برهنه) در مواجهه با یک خطر خیالی، شهر را ترک می‌کنند و به دهی می‌رسند. در آنجا با خوردن مرغی خشک و بی‌مزه، چاق و فربه می‌شوند و سپس از شکافی باریک فرار می‌کنند. این داستان با اشاره به مرگ و ناپیدایی راه آن پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم تمثیلی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم فلسفی مانند مرگ و ناپیدایی راه آن، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

بخش ۱۱۸ - قصهٔ اهل سبا و حماقت ایشان و اثر ناکردن نصیحت انبیا در احمقان

یادم آمد قِصّهٔ اَهْلِ سَبا
کَزْ دَمِ اَحْمَق صَباشان شُد وَبا

آن سَبا مانَد به شهرِ بَسْ کَلان
در فَسانه بِشْنَوی از کودکان

کودکانْ اَفْسانه‌ها می‌آوَرَند
دَرْج در اَفْسانه‌شان بَسْ سِرّ و پَند

هَزل‌ها گویند در اَفْسانه‌ها
گنج می‌جو در همه ویرانه‌ها

بود شهری بَسْ عظیم و مِهْ ولی
قَدْرِ او قَدْرِ سُکُرّه بیش نی

بَسْ عظیم و بَسْ فَراخ و بَسْ دراز
سخت زَفْتِ زَفْت اندازه‌یْ پیاز

مَردمِ دَهْ شهر مَجْموع اَنْدَرو
لیک جُمله سه تَنِ ناشُسته‌رو

اَنْدَرو خَلْق و خَلایِق بی‌شُمار
لیکْ آن جُمله سه خامِ پُخته‌خوار

جانِ ناکرده به جانانْ تاختن
گَر هزاران است باشد نیمْ تَن

آن یکی بَسْ دور بین و دیده‌کور
از سُلَیمانْ کور و دیده پایِ مور

وان دِگَر بَسْ تیزگوش و سخت کَر
گنج و در وِیْ نیست یک جو سنگْ زَر

وان دِگَر عور و بِرِهنه لاشه‌باز
لیکْ دامَن‌هایِ جامه‌یْ او دراز

گفت کور اینک سپاهی می‌رَسَند
من هَمی‌بینم که چه قَوْمَند و چند

گفت کَر آری شِنودَم بانْگَشان
که چه می‌گویند پیدا و نَهان

آن بِرِهنه گفت تَرسان زین مَنَم
که بِبُرَّند از دِرازی دامَنَم

کور گفت این که به نزدیک آمدند
خیزْ بُگْریزیم پیش از زَخْم و بَند

کَر هَمی‌گوید که آری مَشْغَله
می‌شود نزدیک‌تَر یاران هَلِه

آن برهنه گفت آوَهْ دامَنَم
از طَمَع بُرَّند و من ناآمِنَم

شهر را هِشْتَند و بیرون آمدند
در هَزیمَت در دِهی اَنْدَر شُدند

اَنْدَر آن دِهْ مُرغِ فَربه یافتند
لیکْ ذَرّه‌یْ گوشتْ بر وِیْ نه نَژَند

مُرغِ مُرده‌یْ خُشک وَزْ زَخْمِ کلاغ
استخوان‌ها زارْ گشته چون پَناغ

زان هَمی‌خوردند چون از صَیْدْ شیر
هر یکی از خوردَنَش چون پیل سیر

هر سه زان خوردند و بَسْ فَربه شُدند
چون سه پیلِ بَسْ بزرگ و مِهْ شُدند

آن چُنان کَزْ فَربَهی هر یک جوان
دَر نَگُنجیدی زِ زَفْتی در جهان

با چُنین گَبْزیّ و هفت اَنْدامِ زَفْت
از شِکافِ دَر بُرون جَستَند و رَفت

راهِ مَرگِ خَلْقْ ناپیدا رَهی‌ست
در نَظَر نایَد که آن بی‌جا رَهی‌ست

نَکْ پَیاپِی کاروان‌ها مُقْتَفی
زین شِکافِ دَر که هست آن مُخْتَفی

بر دَر اَرْ جویی نیابی آن شِکاف
سخت ناپیدا و زو چندین زِفاف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان
گوهر بعدی:بخش ۱۱۹ - شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.