هوش مصنوعی:
انس بن مالک میگوید که پس از مهمانی، دستارخوانی که آلوده شده بود را در تنور پر از آتش انداختند. پس از یک ساعت، دستارخوان پاک و سفید بیرون آمد. مهمانان تعجب کردند و انس توضیح داد که این معجزه به دلیل برکت دست و دهان پیامبر (ص) بوده است. سپس خادمه نیز اعتماد خود را به کرامت خداوند بیان کرد و گفت که به دلیل اعتماد کامل، دستارخوان را در آتش انداخت.
رده سنی:
12+
این متن حاوی مفاهیم معنوی و دینی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم دینی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعرگونه و استعارهها ممکن است برای کودکان زیر 12 سال کمی پیچیده باشد.
بخش ۱۴۷ - حکایت مندیل در تنور پر آتش انداختن انس رضی الله عنه و ناسوختن
از اَنَس فرزندِ مالِک آمدهست
که به مِهْمانیِّ او شخصی شُدهست
او حِکایَت کرد کَزْ بَعدِ طَعام
دید اَنَس دَستارخوان را زَرْدفام
چِرْکِن و آلوده گفت ای خادمه
اَنْدَر اَفْکَن در تَنورش یکدَمه
در تَنورِ پُر زِ آتش دَر فَکَند
آن زمانْ دَستارخوان را هوشْمند
جُمله مِهْمانان در آن حیران شُدند
اِنْتِظارِ دودِ کَنْدوری بُدند
بَعدِ یک ساعت بَر آوَرْد از تَنور
پاک و اِسْپید و از آن اوساخْ دور
قوم گفتند ای صَحابیِّ عزیز
چون نَسوزید و مُنَقّی گشت نیز؟
گفت زان که مُصْطَفیٰ دست و دَهان
بَس بِمالید اَنْدَرین دَستارخوان
ای دلِ تَرسَنده از نار و عَذاب
با چُنان دست و لَبی کُن اِقْتِراب
چون جَمادی را چُنین تَشْریف داد
جانِ عاشق را چهها خواهد گُشاد؟
مَر کُلوخِ کعبه را چون قِبْله کرد
خاکِ مَردان باش ای جان در نَبَرد
بَعد ازان گفتند با آن خادمه
تو نگویی حالِ خود با این همه؟
چون فَکَندی زود آن از گفتِ وِیْ؟
گیرم او بُردهست در اسرارْ پِی
اینچُنین دستارخوانِ قیمتی
چون فَکَندی اَنْدَر آتش ای سِتی؟
گفت دارم بر کَریمانْ اِعْتِماد
نیستم زِاکْرامِ ایشان ناامید
مِیْزَری چِه بْوَد اگر او گویَدَم
دَررو اَنْدَر عینِ آتش بی نَدَم
اَنْدَر اُفْتَم از کَمالِ اِعْتِماد
از عِبادِ الله دارم بَسْ امید
سَر دَر اَنْدازَم نه این دَستارخوان
زِاعْتِمادِ هر کَریمِ رازْدان
ای برادر خود بَرین اِکْسیر زن
کم نباید صِدْقِ مَرد از صِدْقِ زن
آن دلِ مَردی که از زَنْ کَم بُوَد
آن دلی باشد که کَم زِاشْکَم بُوَد
که به مِهْمانیِّ او شخصی شُدهست
او حِکایَت کرد کَزْ بَعدِ طَعام
دید اَنَس دَستارخوان را زَرْدفام
چِرْکِن و آلوده گفت ای خادمه
اَنْدَر اَفْکَن در تَنورش یکدَمه
در تَنورِ پُر زِ آتش دَر فَکَند
آن زمانْ دَستارخوان را هوشْمند
جُمله مِهْمانان در آن حیران شُدند
اِنْتِظارِ دودِ کَنْدوری بُدند
بَعدِ یک ساعت بَر آوَرْد از تَنور
پاک و اِسْپید و از آن اوساخْ دور
قوم گفتند ای صَحابیِّ عزیز
چون نَسوزید و مُنَقّی گشت نیز؟
گفت زان که مُصْطَفیٰ دست و دَهان
بَس بِمالید اَنْدَرین دَستارخوان
ای دلِ تَرسَنده از نار و عَذاب
با چُنان دست و لَبی کُن اِقْتِراب
چون جَمادی را چُنین تَشْریف داد
جانِ عاشق را چهها خواهد گُشاد؟
مَر کُلوخِ کعبه را چون قِبْله کرد
خاکِ مَردان باش ای جان در نَبَرد
بَعد ازان گفتند با آن خادمه
تو نگویی حالِ خود با این همه؟
چون فَکَندی زود آن از گفتِ وِیْ؟
گیرم او بُردهست در اسرارْ پِی
اینچُنین دستارخوانِ قیمتی
چون فَکَندی اَنْدَر آتش ای سِتی؟
گفت دارم بر کَریمانْ اِعْتِماد
نیستم زِاکْرامِ ایشان ناامید
مِیْزَری چِه بْوَد اگر او گویَدَم
دَررو اَنْدَر عینِ آتش بی نَدَم
اَنْدَر اُفْتَم از کَمالِ اِعْتِماد
از عِبادِ الله دارم بَسْ امید
سَر دَر اَنْدازَم نه این دَستارخوان
زِاعْتِمادِ هر کَریمِ رازْدان
ای برادر خود بَرین اِکْسیر زن
کم نباید صِدْقِ مَرد از صِدْقِ زن
آن دلِ مَردی که از زَنْ کَم بُوَد
آن دلی باشد که کَم زِاشْکَم بُوَد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۴۶ - بیان آنک رسول علیه السلام فرمود ان لله تعالی اولیاء اخفیاء
گوهر بعدی:بخش ۱۴۸ - قصهٔ فریاد رسیدن رسول علیه السلام کاروان عرب را کی از تشنگی و بیآبی در مانده بودند و دل بر مرگ نهاده شتران و خلق زبان برون انداخته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.