هوش مصنوعی:
متن داستانی است درباره یک خروس که پیشبینیهای نادرستی درباره مرگ اسب و استر یک مرد میکند. مرد با شنیدن این پیشبینیها، اسب و استر خود را میفروشد تا از ضرر جلوگیری کند. سپس خروس پیشبینی میکند که غلام مرد نیز خواهد مرد، و مرد غلام خود را نیز میفروشد. در نهایت، مرد از این پیشبینیها نجات مییابد و شکرگزار میشود. سگ و خروس در پایان داستان با هم بحث میکنند.
رده سنی:
12+
این متن حاوی مفاهیم اخلاقی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان زیر 12 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و ضرر مالی نیاز به درک بالاتری از زندگی و مسائل اجتماعی دارند.
بخش ۱۵۸ - جواب خروس سگ را
پَس خروسَش گفت تَن زن غَم مَخَور
که خدا بِدْهَد عِوَض زین اَت دِگَر
اسبِ این خواجه سَقَط خواهد شُدن
روزِ فردا سیر خور کَم کُن حَزَن
مَر سگان را عید باشد مرگِ اسب
روزیِ وافِر بُوَد بی جَهْد و کَسْب
اسب را بِفْروخت چون بِشْنید مَرد
پیشِ سگ شُد آن خروسَش رویَْزرد
روزِ دیگر هم چُنان نان را رُبود
آن خروس و سگ بَرو لب بَر گُشود
کِی خروسِ عِشوهدِهْ چند این دُروغ؟
ظالِمیّ و کاذبیّ و بیفُروغ
اسبْ کِشْ گفتی سَقَط گردد کجاست؟
کورِ اَخْتَرگوی و مَحْرومی زِ راست
گفت او را آن خروسِ با خَبَر
که سَقَط شُد اسبِ او جایِ دِگَر
اسب را بِفْروخت و جَست او از زیان
آن زیان انداخت او بر دیگران
لیک فردا اَسْتَرَش گردد سَقَط
مَر سَگان را باشد آن نِعْمَتْ فَقَط
زود اَسْتَر را فروشید آن حَریص
یافت از غَمْ وَزْ زیان آن دَم مَحیص
روزِ ثالِث گفت سگ با آن خروس
ای امیرِ کاذبان با طَبْل و کوس
گفت او بِفْروخت اَسْتَر را شتاب
گفت فَردایَش غُلام آید مُصاب
چون غُلامِ او بِمیرَد نانها
بر سگ و خواهَنده ریزَند اَقْرِبا
این شَنید و آن غُلامَش را فُروخت
رَسْت از خُسران و رُخ را بَر فُروخت
شُکرها میکرد و شادیها که من
رَسْتم از سه واقعه اَنْدَر زَمَن
تا زبانِ مُرغ و سگ آموختم
دیدهٔ سوءُ الْقَضا را دوختم
روزِ دیگر آن سگِ مَحْروم گفت
کِی خروسِ ژاژْخا کو طاق و جُفت؟
که خدا بِدْهَد عِوَض زین اَت دِگَر
اسبِ این خواجه سَقَط خواهد شُدن
روزِ فردا سیر خور کَم کُن حَزَن
مَر سگان را عید باشد مرگِ اسب
روزیِ وافِر بُوَد بی جَهْد و کَسْب
اسب را بِفْروخت چون بِشْنید مَرد
پیشِ سگ شُد آن خروسَش رویَْزرد
روزِ دیگر هم چُنان نان را رُبود
آن خروس و سگ بَرو لب بَر گُشود
کِی خروسِ عِشوهدِهْ چند این دُروغ؟
ظالِمیّ و کاذبیّ و بیفُروغ
اسبْ کِشْ گفتی سَقَط گردد کجاست؟
کورِ اَخْتَرگوی و مَحْرومی زِ راست
گفت او را آن خروسِ با خَبَر
که سَقَط شُد اسبِ او جایِ دِگَر
اسب را بِفْروخت و جَست او از زیان
آن زیان انداخت او بر دیگران
لیک فردا اَسْتَرَش گردد سَقَط
مَر سَگان را باشد آن نِعْمَتْ فَقَط
زود اَسْتَر را فروشید آن حَریص
یافت از غَمْ وَزْ زیان آن دَم مَحیص
روزِ ثالِث گفت سگ با آن خروس
ای امیرِ کاذبان با طَبْل و کوس
گفت او بِفْروخت اَسْتَر را شتاب
گفت فَردایَش غُلام آید مُصاب
چون غُلامِ او بِمیرَد نانها
بر سگ و خواهَنده ریزَند اَقْرِبا
این شَنید و آن غُلامَش را فُروخت
رَسْت از خُسران و رُخ را بَر فُروخت
شُکرها میکرد و شادیها که من
رَسْتم از سه واقعه اَنْدَر زَمَن
تا زبانِ مُرغ و سگ آموختم
دیدهٔ سوءُ الْقَضا را دوختم
روزِ دیگر آن سگِ مَحْروم گفت
کِی خروسِ ژاژْخا کو طاق و جُفت؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۵۷ - قانع شدن آن طالب به تعلیم زبان مرغ خانگی و سگ و اجابت موسی علیه السلام
گوهر بعدی:بخش ۱۵۹ - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.