هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناامیدی، آرزوهای برآورده نشده و بیعدالتی در زندگی سخن میگوید. او از نداشتن امکانات ساده، دوری از معشوق و بیپاسخی جهان به نیازهایش شکایت دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد یا تأثیر منفی بگذارد. همچنین نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک مضامین انتزاعی دارد.
شمارهٔ ۳۲۰
خزان رنگ زردم را، میِ نابی نشد روزی
کسی را همچو من، گلگشت مهتابی نشد روزی
چرا باید امانت دار دنیای دنی باشم؟
ز جنس عاریت، شادم که اسبابی نشد روزی
تمنّا بود دل را، جلوه های خانه پردازت
خراب آباد ما را، وصل سیلابی نشد روزی
از آن تیغی که، گلگون است خاک از فیض احسانش
گلوی تشنه ام را، قطره ی آبی نشد روزی
کسی را همچو من، گلگشت مهتابی نشد روزی
چرا باید امانت دار دنیای دنی باشم؟
ز جنس عاریت، شادم که اسبابی نشد روزی
تمنّا بود دل را، جلوه های خانه پردازت
خراب آباد ما را، وصل سیلابی نشد روزی
از آن تیغی که، گلگون است خاک از فیض احسانش
گلوی تشنه ام را، قطره ی آبی نشد روزی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.