هوش مصنوعی:
این متن به بررسی رابطهی میان عقل و روح میپردازد و بیان میکند که عقل تحت تأثیر روح قرار میگیرد و از آن الهام میگیرد. همچنین، به تفاوت میان نور حقیقی (روح) و نور ظاهری (عقل) اشاره میکند و تأکید دارد که نور حقیقی دائمی است و هرگز غروب نمیکند. در ادامه، به تمثیلهایی مانند طوفان نوح و ماهیهای دریا اشاره میشود تا مفاهیم عمیقتری مانند فریب، حقیقت و سحر را بیان کند.
رده سنی:
18+
این متن حاوی مفاهیم فلسفی و عرفانی پیچیدهای است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از تمثیلها و استعارههای عمیق ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۱۷۲ - تشبیه نص با قیاس
نَصّْ وَحْیِ روحِ قُدسی دان یَقین
وان قیاسِ عقلِ جُزویْ تَحْتِ این
عقل از جان گشت با اِدْراک و فَر
روحْ او را کِی شود زیرِ نَظَر؟
لیکْ جان در عقلْ تاثیری کُند
زان اَثَر آن عقلْ تَدبیری کُند
نوحوار اَرْ صَدَّقی زد در تو روح
کو یَم و کَشتیّ و کو طوفانِ نوح؟
عقلْ اَثَر را روح پِنْدارَد وَلیک
نورِ خور از قُرصِ خور دور است نیک
زان به قُرصی سالِکی خُرسَند شُد
تا زِ نورش سویِ قُرص اَفْکَند شُد
زان که این نوری که اَنْدَر سافِل است
نیست دایم روز و شب او آفِل است
وان کِه اَنْدَر قُرص دارد باش و جا
غَرقهٔ آن نور باشد دایما
نه سَحابَش رَهْ زَنَد خود نه غروب
وا رَهید او از فِراقِ سینه کوب
اینچُنین کَس اَصْلَش از اَفْلاک بود
یا مُبَدَّل گشت گَر از خاک بود
زان که خاکی را نباشد تابِ آن
که زَنَد بر وِیْ شُعاعَش جاودان
گَر زَنَد بر خاکْ دایم تابِ خَور
آن چُنان سوزَد که نایَد زو ثَمَر
دایم اَنْدَر آبْ کارِ ماهی است
مار را با او کجا هَمْراهی است؟
لیک در کُهْ مارهایِ پُر فناَند
اَنْدَرین یَم ماهیییها میکُنند
مَکْرَشان گَر خَلْق را شَیْدا کُند
هم زِ دریا تاسَهشان رُسوا کُند
وَنْدَرین یَمْ ماهیانِ پُر فَناَند
مار را از سِحْر ماهی میکُنند
ماهیانِ قَعْرِ دریایِ جَلال
بَحْرَشان آموخته سِحْرِ حَلال
پَس مُحال از تابِ ایشان حال شُد
نَحْس آن جا رفت و نیکوفال شُد
تا قیامَت گَر بِگویَم زین کَلام
صد قیامَت بُگْذَرَد وین ناتمام
وان قیاسِ عقلِ جُزویْ تَحْتِ این
عقل از جان گشت با اِدْراک و فَر
روحْ او را کِی شود زیرِ نَظَر؟
لیکْ جان در عقلْ تاثیری کُند
زان اَثَر آن عقلْ تَدبیری کُند
نوحوار اَرْ صَدَّقی زد در تو روح
کو یَم و کَشتیّ و کو طوفانِ نوح؟
عقلْ اَثَر را روح پِنْدارَد وَلیک
نورِ خور از قُرصِ خور دور است نیک
زان به قُرصی سالِکی خُرسَند شُد
تا زِ نورش سویِ قُرص اَفْکَند شُد
زان که این نوری که اَنْدَر سافِل است
نیست دایم روز و شب او آفِل است
وان کِه اَنْدَر قُرص دارد باش و جا
غَرقهٔ آن نور باشد دایما
نه سَحابَش رَهْ زَنَد خود نه غروب
وا رَهید او از فِراقِ سینه کوب
اینچُنین کَس اَصْلَش از اَفْلاک بود
یا مُبَدَّل گشت گَر از خاک بود
زان که خاکی را نباشد تابِ آن
که زَنَد بر وِیْ شُعاعَش جاودان
گَر زَنَد بر خاکْ دایم تابِ خَور
آن چُنان سوزَد که نایَد زو ثَمَر
دایم اَنْدَر آبْ کارِ ماهی است
مار را با او کجا هَمْراهی است؟
لیک در کُهْ مارهایِ پُر فناَند
اَنْدَرین یَم ماهیییها میکُنند
مَکْرَشان گَر خَلْق را شَیْدا کُند
هم زِ دریا تاسَهشان رُسوا کُند
وَنْدَرین یَمْ ماهیانِ پُر فَناَند
مار را از سِحْر ماهی میکُنند
ماهیانِ قَعْرِ دریایِ جَلال
بَحْرَشان آموخته سِحْرِ حَلال
پَس مُحال از تابِ ایشان حال شُد
نَحْس آن جا رفت و نیکوفال شُد
تا قیامَت گَر بِگویَم زین کَلام
صد قیامَت بُگْذَرَد وین ناتمام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکیست همه از تنست کی ارضی است و سفلی
گوهر بعدی:بخش ۱۷۳ - آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.