هوش مصنوعی: این متن از یک داستان یا شعر کهن فارسی است که در آن شخصیتی به بخارا می‌رود و با هشدارهایی درباره خطرات و قضای الهی مواجه می‌شود. متن به مفاهیمی مانند قضا و قدر، عقل و جهل، و فرار از بلا اشاره دارد. شخصیت اصلی که زمانی قدرتمند و معتمد بوده، اکنون در برابر سرنوشت خود قرار گرفته و از عواقب اعمال خود می‌هراسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم فلسفی و اخلاقی پیچیده‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان تر دشوار یا نامفهوم باشد.

بخش ۱۸۶ - در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا وتحذیر کردن دوستان او را از پیداشدن

اَنْدَر آمد در بُخارا شادمان
پیشِ معشوقِ خود و دارُالْاَمان

هَمچو آن مَستی که پَرَّد بر اَثیر
مَهْ کِنارش گیرد و گوید که گیر

هرکِه دیدَش در بُخارا گفت خیز
پیش از پیدا شُدن مَنْشین گُریز

که تو را می‌جوید آن شَهْ خشمگین
تا کَشَد از جانِ تو دَهْ ساله کین

اَللهْ اَللهْ درمَیا در خونِ خویش
تکیه کَم کُن بر دَم و اَفْسونِ خویش

شِحْنهٔ صَدْرِ جهان بودیّ و راد
مُعْتَمَد بودی مُهَندس اوسْتاد

غَدْو کردی وَزْ جَزا بُگْریختی
رَسْته بودی باز چون آویختی؟

از بَلا بُگْریختی با صد حِیَل
اَبْلَهی آوَرْدَت این جا یا اَجَل؟

ای کِه عَقلَت بر عُطارِدْ دَق کُند
عقل و عاقل را قَضا اَحْمَق کُند

نَحْسْ خرگوشی که باشد شیرجو
زیرکیّ و عقل و چالاکیْت کو؟

هست صد چندین فُسون‌هایِ قَضا
گفت اِذا جاءَ الْقَضا ضاقَ الْفَضا

صد رَهْ و مَخْلَص بُود از چپّ و راست
از قَضا بَسته شود کو اَژدَهاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۸۵ - رو نهادن آن بندهٔ عاشق سوی بخارا
گوهر بعدی:بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را وتهدید کنندگان را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.