هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد تا با آوردن باده، نوید وصال را به گوش جان برساند. او دل را از هر خیال غیر پاک کرده تا تنها به یاد معشوق باشد. شاعر با بیان تصاویری مانند پروانه‌ای که به شمع عشق می‌سوزد، نشان می‌دهد که حاضر است برای وصال معشوق هر بهایی بپردازد. در نهایت، او از ناامیدی و دشواری‌های راه عشق می‌گوید، اما همچنان به رحمت معشوق امیدوار است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰

ساقی بیار باده که دوشم خیال دوست
بر گوش جان رساند نوید وصال دوست

پرداختم سراچۀ دل از خیال غیر
تا با فراغ بال درآید خیال دوست

چون گوی اگر اشارۀ چوگان کند سرم
پیش از بدن رود زپی اتصال دوست

جان میدهم چو شمع سحرگه گر آورد
پروانه وصال بَرید شِمال دوست

ساقی بیار مِی که به من پیر می فروش
در جام باده داد نشان جمال دوست

دایم دهد نوید وصالم ولی چه سود
باور نمیکند دل عاشق محال دوست

صد گونه دام در ره ما می نهاد چرخ
تا مرغ دل نبود گرفتار خال دوست

دیگر چه غم ز لشگر خونخوار دشمنم
چون گشت مُلک هستی من پایمال دوست

ای دل مبُر امید که هم رحمت آورد
بیند به کام دشمن اگر دوست حال دوست

مشتی گدا به نقد وصالش طمع کنند
گر پردها جمال نباشد جلال دوست

برخیز ازین میانه غبارا که مشکل است
با خاکیان راه نشین اتّصال دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.