۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف یارآرد
دل مجروح مارا مرهم ازمُشک تَتار آرد

نشیند بر کنار جوی دایم مردم چشمم
به امید یکه روزی سرو قدی در کنار آرد

دلا از خود مشو نومید اگر اشک روان داری
که چون آبی به خاکی ریختی تخمی به بار آرد

چمن آرای قدرت پرورد صد خار در گلشن
که روزی گلبنی را غنچه ای از شاخ خار آرد

بسوز ای آتش عشق استخوانم را که دهقانان
زنند آتش به گلبن تا نکوتر گل به بار آرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.