هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از بلندقامتی معشوق، عشق بی‌پایان خود و رنج‌های ناشی از جفای او می‌سراید. او حاضر است هر رنجی را تحمل کند و حتی در صورت مرگ، آرزو دارد که غبارش به سوی معشوق برود. همچنین، شاعر به وفاداری خود و بی‌وفایی معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'تیر هلاک' و 'هلاک من' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۴۴

جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش
سرو زپا فتد که تا کس نکند ملامتش

بار دگر گر افتدم دامن وصل او بکف
باز رها نمیکنم تا نکشم ندامتش

عاشق زار خویش را تیر هلاک گو بزن
از تو کسی نمیکَشد گر بِکُشی غَرامتش

تا مگر از جفای او شکوه همی بدو کنم
کاش بجلوه دیدمی قامت در قیامتش

تا به نظر نیایدت کبک و خرام دلکشش
شیوۀ رفتنش ببین حالت استقامتش

سستی عهد او نگر محکمی وفای من
او زخدا هلاک من خواهد و من سلامتش

باد صبا غبار من گر ببرد ز تربتم
در سر کوی او بود جایگه اقامتش
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.