هوش مصنوعی:
این شعر به بیان حالات عشق، فراق و رنجهای ناشی از آن میپردازد. شاعر از اشکهای بیپایان خود سخن میگوید و عشق را همچون خضر راهنما میداند که میتواند در لحظات سخت نجاتبخش باشد. همچنین، ارزش عمر و بیهودگی هدر دادن آن را یادآور میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با سطح بلوغ فکری بالاتر است.
شمارهٔ ۴۵
حدیث روضۀ رضوان و نار نیرانش
حکایتی است ز اوضاع وصل و هجرانش
بریز سیل سرشکم که جان به در نبرد
هزار کشتی نوح از بلای طوفانش
تو خضر راه شو ای عشق تا در این دم مرگ
رسانی از ظلماتم به آب حیوانش
علاج این دل دیوانه را توانم کرد
به دست افتد اگر طرّۀ پریشانش
دلا متاع گرانمایه ایست گوهر عمر
ولی چه سود که ما میدهیم ارزانش
بسی نمانده که یکباره برطرف گردد
سحاب چشم من از بس که ریخت بارانش
حکایتی است ز اوضاع وصل و هجرانش
بریز سیل سرشکم که جان به در نبرد
هزار کشتی نوح از بلای طوفانش
تو خضر راه شو ای عشق تا در این دم مرگ
رسانی از ظلماتم به آب حیوانش
علاج این دل دیوانه را توانم کرد
به دست افتد اگر طرّۀ پریشانش
دلا متاع گرانمایه ایست گوهر عمر
ولی چه سود که ما میدهیم ارزانش
بسی نمانده که یکباره برطرف گردد
سحاب چشم من از بس که ریخت بارانش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.