هوش مصنوعی:
در این متن، صحنهای توصیف میشود که در آن پیامبری گروهی از اسیران را میبیند که در بند هستند و تحت فشار قرار دارند. اسیران در حالی که از خشم و غضب رنج میبرند، به پیامبر نگاه میکنند و از او کمک میخواهند. اما هیچ فدیهای پذیرفته نمیشود و هیچ شفاعتی مؤثر نیست. پیامبر نیز در برابر این وضعیت ناتوان است و اسیران با ناامیدی و انکار به راه خود ادامه میدهند. در ادامه، شخصیتهای دیگری از جمله شیران و مردان قدرتمند نیز به این وضعیت اشاره میکنند و از خود میپرسند که آیا این وضعیت ناشی از جادو یا تقدیر است. در نهایت، متن به ناتوانی و درماندگی در برابر سرنوشت و قدرت بالاتری اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و تاریخی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند اسارت، ناامیدی و تقدیر ممکن است برای سنین پایینتر سنگین و نامناسب باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
بخش ۲۱۶ - نظرکردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن و گفتن کی عجبت من قوم یجرون الی الجنة بالسلاسل و الاغلال
دید پیغامبر یکی جَوْقی اسیر
که هَمیبُردند و ایشان در نَفیر
دیدَشان در بَندْ آن آگاه شیر
می نَظَر کردند در وِی زیرْ زیر
تا هَمیخایید هر یک از غَضَب
بر رَسولِ صِدْقْ دندانها و لب
زَهْره نه با آن غَضَب که دَمْ زَنَند
زان که در زَنجیرِ قَهْرِ دَهْمَنَند
میکَشانَدْشان مُوَکَّل سویِ شهر
میبَرَد از کافِرسْتانْشان به قَهْر
نه فِدایی میسِتانَد نه زَری
نه شِفاعَت میرَسَد از سَروَری
رَحمَتِ عالَم هَمیگویند و او
عالَمی را میبُرَد حَلْق و گِلو
با هزار اِنْکار میرَفتند راه
زیرِ لبْ طَعْنهزَنانْ بر کارِ شاه
چارهها کردیم و این جا چاره نیست
خود دلِ این مَرد کَمْ از خاره نیست
ما هزاران مَردِ شیرْ اَلْپْ اَرْسَلان
با دو سه عُریانِ سُستِ نیمجان
این چُنین دَرماندهایم از کَژْرَویست
یا زِ اَخْتَرهاست یا خود جادُویست؟
بَختِ ما را بَر دَرید آن بَختِ او
تَختِ ما شُد سَرنِگون از تَختِ او
کارِ او از جادُوی گَر گشت زَفْت
جادویی کردیم ما هم چون نَرَفت؟
که هَمیبُردند و ایشان در نَفیر
دیدَشان در بَندْ آن آگاه شیر
می نَظَر کردند در وِی زیرْ زیر
تا هَمیخایید هر یک از غَضَب
بر رَسولِ صِدْقْ دندانها و لب
زَهْره نه با آن غَضَب که دَمْ زَنَند
زان که در زَنجیرِ قَهْرِ دَهْمَنَند
میکَشانَدْشان مُوَکَّل سویِ شهر
میبَرَد از کافِرسْتانْشان به قَهْر
نه فِدایی میسِتانَد نه زَری
نه شِفاعَت میرَسَد از سَروَری
رَحمَتِ عالَم هَمیگویند و او
عالَمی را میبُرَد حَلْق و گِلو
با هزار اِنْکار میرَفتند راه
زیرِ لبْ طَعْنهزَنانْ بر کارِ شاه
چارهها کردیم و این جا چاره نیست
خود دلِ این مَرد کَمْ از خاره نیست
ما هزاران مَردِ شیرْ اَلْپْ اَرْسَلان
با دو سه عُریانِ سُستِ نیمجان
این چُنین دَرماندهایم از کَژْرَویست
یا زِ اَخْتَرهاست یا خود جادُویست؟
بَختِ ما را بَر دَرید آن بَختِ او
تَختِ ما شُد سَرنِگون از تَختِ او
کارِ او از جادُوی گَر گشت زَفْت
جادویی کردیم ما هم چون نَرَفت؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود
گوهر بعدی:بخش ۲۱۷ - تفسیر این آیت کی ان تستفتحوا فقد جائکم الفتح ایهای طاعنان میگفتید کی از ما و محمد علیه السلام آنک حق است فتح و نصرتش ده و این بدان میگفتید تا گمان آید کی شما طالب حقاید بی غرض اکنون محمد را نصرت دادیم تا صاحب حق را ببینید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.