۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷

ز جورت بس که شبها ناله چون مرغ سحر کردم
ز بیداد تو مرغان سحر را با خبر کردم

به راه عشق هرکس اوفتاد از پا به سر پوید
خلاف من کز اول گام ترک پا و سر کردم

اگر عشاق را خون جگر اشک روان گردد
من از عشق تو اشک چشم را خون جگر کردم

شنیدم کاتش دل می نشاند اشک چشم ما
ندیدم بلکه من از آتش دل دیده تر کردم

پر پروانه از شمع محبت سوخت اما من
سراپا خویش را از پرتو این شمع پر کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.