هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و سودا سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد تا با دادن شراب، او را از غم و اندوه رها کند. شاعر بیان می‌کند که حتی در پیری نیز از عشق دست نمی‌کشد و آرزو می‌کند که بتواند از غبار وجود خود رها شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۲

ساقیا خیز که من نیز برآن برخیزم
که به جامی ز سر جان و جهان برخیزم

خرم آنروز که دیوانه وش اندر طلبت
با دو صد سلسله از اشک روان برخیزم

اگرم باد صبا بوی تو آرد به مشام
شمع سان رقص کنان از سر جان بخیزم

وه که سودای تو نگذاشت به بازار جهان
فارغم تا ز سر سود و زیان برخیزم

ساقیا گر قدحی خمر پیاپی بدهی
من به غمازی اسرار نهان برخیزم

گر به پیری روم از عشق تو در خاک چه باک
باز با عشق تو از خاک جوان برخیزم

کاش سیلاب سرشکم نفسی ننشیند
بلکه یکباره غبارا زمیان برخیزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.