۴۴۴ بار خوانده شده
گفت پیغامبر که مِعْراجِ مرا
نیست بر مِعْراجِ یونُس اِجْتِبا
آنِ من بر چَرخ و آنِ او نِشیب
زان که قُربِ حَق بُرون است از حِساب
قُربْ نه بالا نه پَستی رَفتن است
قُربِ حَق از حَبْسِ هستی رَسْتن است
نیست را چه جایِ بالا است و زیر
نیست را نه زود و نه دور است و دیر
کارگاه و گنجِ حَقْ در نیستیست
غِرِّهٔ هستی چه دانی نیست چیست؟
حاصِل این اِشْکَستِ ایشان ای کیا
مینَمانَد هیچ با اِشْکَستِ ما
آن چُنان شادند در ذُلّ و تَلَف
هَمچو ما در وَقتِ اِقْبال و شَرَف
بَرگِ بیبرگی همه اِقْطاعِ اوست
فَقر و خواریْش اِفْتِخار است و عُلوست
آن یکی گفت اَرْ چُنان است آن نَدید
چون بِخَندید او که ما را بسته دید؟
چون که او مُبْدَل شُدهست و شادیاَش
نیست زین زندان و زین آزادیاَش
پس به قَهْرِ دشمنانْ چون شاد شُد
چون ازین فَتْح و ظَفَر پُر باد شُد؟
شاد شُد جانَش که بر شیرانِ نَر
یافت آسان نُصرت و دستِ ظَفَر
پس بِدانستیم کو آزاد نیست
جُز به دنیا دِلْخوش و دِلْشاد نیست
وَرْنه چون خندد که اَهْلِ آن جهان
بر بَد و نیکاَند مُشْفِق مِهْربان؟
این بِمُنگیدند در زیرِ زبان
آن اسیران با هم اَنْدَر بَحثِ آن
تا مُوَکَّل نَشْنَود بر ما جَهَد
خود سُخَن در گوشِ آن سُلطان بَرَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نیست بر مِعْراجِ یونُس اِجْتِبا
آنِ من بر چَرخ و آنِ او نِشیب
زان که قُربِ حَق بُرون است از حِساب
قُربْ نه بالا نه پَستی رَفتن است
قُربِ حَق از حَبْسِ هستی رَسْتن است
نیست را چه جایِ بالا است و زیر
نیست را نه زود و نه دور است و دیر
کارگاه و گنجِ حَقْ در نیستیست
غِرِّهٔ هستی چه دانی نیست چیست؟
حاصِل این اِشْکَستِ ایشان ای کیا
مینَمانَد هیچ با اِشْکَستِ ما
آن چُنان شادند در ذُلّ و تَلَف
هَمچو ما در وَقتِ اِقْبال و شَرَف
بَرگِ بیبرگی همه اِقْطاعِ اوست
فَقر و خواریْش اِفْتِخار است و عُلوست
آن یکی گفت اَرْ چُنان است آن نَدید
چون بِخَندید او که ما را بسته دید؟
چون که او مُبْدَل شُدهست و شادیاَش
نیست زین زندان و زین آزادیاَش
پس به قَهْرِ دشمنانْ چون شاد شُد
چون ازین فَتْح و ظَفَر پُر باد شُد؟
شاد شُد جانَش که بر شیرانِ نَر
یافت آسان نُصرت و دستِ ظَفَر
پس بِدانستیم کو آزاد نیست
جُز به دنیا دِلْخوش و دِلْشاد نیست
وَرْنه چون خندد که اَهْلِ آن جهان
بر بَد و نیکاَند مُشْفِق مِهْربان؟
این بِمُنگیدند در زیرِ زبان
آن اسیران با هم اَنْدَر بَحثِ آن
تا مُوَکَّل نَشْنَود بر ما جَهَد
خود سُخَن در گوشِ آن سُلطان بَرَد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۱۸ - سر آنک بیمراد بازگشتن رسول علیه السلام از حدیبیه حق تعالی لقب آن فتح کرد کی انا فتحنا کی به صورت غلق بود و به معنی فتح چنانک شکستن مشک به ظاهر شکستن است و به معنی درست کردنست مشکی او را و تکمیل فواید اوست
گوهر بعدی:بخش ۲۲۰ - آگاه شدن پیغامبر علیه السلام از طعن ایشان بر شماتت او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.